📖 برشی از کتاب دیدار پس از غروب، نویسنده : منصوره قنادیان و چه زیبا سرود آن پیر فرزانه که "خدا می داند راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و این ملت ها و آیندگان هستند که به شهیدان اقتدا خواهند نمود." ☀️ صبح سر صبحانه اشک تو چشم هایش جمع شد و گفت : "هیچ وقت فکر نمی کردم زنم مانع کربلا رفتنم بشه." روی کربلا حساس بود. خوب بلد بود چطور با من حرف بزند. گفتم : "برو من نمیخوام مانعت بشم، از ته دلم راضی ام بری ولی بدون که دلم برات تنگ میشه" ✅ بعد هم به شش ماهه امام حسین قسم دادم که برود. لحن صحبتش عوض شد. دستم را گرفت و گفت : "برگردم جبران میکنم، کم کاری هایم را توی این چند وقته بنویس، برگشتم جبران میکنم." 😔نمی توانستم ناراحتی اش را ببینم، دلش زودتر از خودش رفته بود. 🍃🌹 @gharibshahid 🌹🍃