eitaa logo
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
437 دنبال‌کننده
37.1هزار عکس
12.4هزار ویدیو
195 فایل
ڪانال رسمے شهید مدافـع حـرم مداح سردار خلبان جانباز اهل بيت فرمانده قاسـم{مهدی}غریـب مسافر شام برگرفته از وصيت نامه باحضور همرزمان و خانواده شهيد ارتباط با خادم 👇 @khademshahidanam 2
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹همسر : سر عکس گرفتن شوخی می کرد که ببین چقدر خوش تیپم. بعد شهادتم همه میگن چه شوهر خوش تیپی داشتی. 📚 دیدار پس از غروب 🇮🇷 🦋 @gharibshahid کانال رسمی فرمانده امیر🦋
فرمانده امیر 🖤🖤 مسافر شام🖤🖤
‍ 🍃سامرا و کوچه های ساکتش، حرم و غربتش ، مقدس و امام غائب از نظر، دل زائر و بغض ، دو رکعت نماز و .... همه را مدیون مدافعانی هستیم که با جانشان، امنیتِ جانمان را تأمین می کنند.آنان که به عشق هرجا زنگ خطری به صدا درآمد، جان بر کف حاضر شدند.🙂 . 🍂مهدی نوروزی از همان مدافعانی است که جسارت به حرم های سوریه، و ظلم به خانواده های شیعه را تاب نیاورد و برای دفاع راهی شد .👣 . 🍃شجاعتش باعث شد تا به او لقب بدهند. خط شکن بود و هرجا که نیروها در تنگنا بودند، چشم امیدشان به فرمانده بود تا خط محاصره را بشکندو همه چیز ختم به خیرشود.🌴 . 🍂از دعای همسر در خطبه تا دعای مادر در زیر قبه به شهادتش ختم می شد.📿 . 🍃شب های جمعه از سامرا به می رفت . با بغض می خواند ، روضه میخواند و گریه می کرد.شاید در ، محمد هادی اش رابه حسین سپرد و از او دل کند😭 . 🍂بعد از زیارت در جست و جوی شهادت راه سامرا را پیش گرفت وآخر هم شهد نصیبش شد. آخرین نفس را به یگانگی معبود شهادت داد و و با ذکر شهید شد.🕊 . 🍃او رفت و حالا دل داغدار خانواده باقی مانده و حرف های عده ای که نمکِ روی است... و که سخت برای پدر است.... . 🍂به مناسبت سالروز شهادت . ✍نویسنده: . 📆تولد: ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ . 📅شهادت: ۲۰ دی ۱۳۹۳. سامرا . 🥀مزار : کرمانشاه
📖 برشی از کتاب دیدار پس از غروب، نویسنده : منصوره قنادیان و چه زیبا سرود آن پیر فرزانه که "خدا می داند راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و این ملت ها و آیندگان هستند که به شهیدان اقتدا خواهند نمود." ☀️ صبح سر صبحانه اشک تو چشم هایش جمع شد و گفت : "هیچ وقت فکر نمی کردم زنم مانع کربلا رفتنم بشه." روی کربلا حساس بود. خوب بلد بود چطور با من حرف بزند. گفتم : "برو من نمیخوام مانعت بشم، از ته دلم راضی ام بری ولی بدون که دلم برات تنگ میشه" ✅ بعد هم به شش ماهه امام حسین قسم دادم که برود. لحن صحبتش عوض شد. دستم را گرفت و گفت : "برگردم جبران میکنم، کم کاری هایم را توی این چند وقته بنویس، برگشتم جبران میکنم." 😔نمی توانستم ناراحتی اش را ببینم، دلش زودتر از خودش رفته بود. 🍃🌹 @gharibshahid 🌹🍃
🌱آقامهدی نسبت به اطرافش بی تفاوت نبود، مثلا اگر همسایه مشکلی داشت، مشکلش را رفع می کرد حتی در خیابان اگر برای کسی مشکلی پیش می آمد بی تفاوت رد نمی شد. 💫در روز خرید عروسی صحنه ای که خودم بودم و دیدم؛ برای خرید رفته بودیم و قصد برگشتن داشتیم که یک موتور که دو نفر خانم و آقا سوارش بودند و معلوم بود که رابطه شرعی با یکدیگر ندارند، تصادف کرد و آقای موتور سوار از ترس اینکه بلایی سر خانم آمده باشد فرار کرد. 🔴آقا مهدی با دیدن این صحنه به من گفت که در خودرو بنشین و درها را قفل کن وخودش را به سرعت به موتورسوار رساند و با منحرف کردن موتور سوییچ را در آورد و مانع فرار او شد تا پلیس بیاید و رسیدگی کند. @gharibshahid 🕊🕊