شعر انگشتی زیارت.m4a
1.44M
چند تا انگشت می خواستند با هم بروند به مشهد، زیارت اقاامام رضا(علیه السلام): اولی گفت: دیلینگ دیلینگ، زنگ زد و ما بیدار شدیم💚💚 دومی گفت: تلق تولوق، همه سوار قطار شدیم 💚💚 سومی گفت: شکر خدا، داریم میریم زیارت امام رضا(علیه السلام)💚💚 چهارمی گفت: نبات و زرشک و زعفرون، دعا واسه بچه هامون💚💚 انگشت شست گفت: چه کنم، چی کار کنم؟😢 چون که بلیط ندارم، به این سفر نمی رم؟؟ 😢 کاشکی کبوتر بودم، پر و پر و پر میپریدم می رفتم تو حرم امام رضا🌟🌟🌟 انگشت شست چشم هاشو بست، رفت تو حرم امام رضا(علیه السلام) رو گنبد طلا نشست. 🕊🕌  🌸🌸🌸🌸🌸 @ghesehmazhbi