3⃣ادامه قصه👇
معاویه تصمیم گرفت یک دروغی رو با استفاده از جاسوسها و نفوذیهای خودش تو لشگر عبیدالله بن عباس پخش کند🗣 .
وای چه دروغ خطرناکی !😨
اون این دروغ رو پخش کرد که امام حسن علیه السلام درباره صلح به معاویه یک نامه نوشته و دیگه نمیخواد با معاویه بجنگه ❌ پس چرا شماها میخواید با جنگیدن خودتون را به کشتن بدهید .
آروم آروم تو لشگر عبیدالله بن عباس پچ پچ افتاد . یعنی این خبر واقعیت داره؟ 🤯نکنه امام حسن با معاویه صلح کنه و ماهم اینجا بی خبر از همه جا خودمون را به کشتن بدهیم❌
🔺 با اینکه عبیدالله بن عباس میتونست درستی و نادرستی این خبر را بفهمد ولی کوتاهی کرد و این کا را انجام نداد .
سربازها وقتی عبیدالله بن عباس را میدیدند متوجه میشدند که اون خیلی مضطرب و نگران است مثل کسی که تو کار خودش مونده و نمیدونه چی کار کند 😨
اون با خودش داشت فکر میکرد که اگر وارد جنگ با معاویه بشه سربازها پای عهد و پیمانشان میمونند یا اصلا این سربازها میتونند با سپاه بجنگند و پیروز بشن 🤨. تو همین فکر و خیالها بود مه از طرف معاویه بهش یه نامه رسید 📜.
یعنی تو نامه چی نوشته بود؟🤔
تو نامه نوشته بود ای ابن عباس امام حسن درباره صلح به من نامه نوشته و حکومت را به دست من سپرده❌ . اگر تو امروز از من اطاعت کردی چه بهتر وگرنه خودم به زور کاری میکنم که از من اطاعت کنی . در ضمن این را هم بدون اگر از من اطاعت کنی من به تو یک میلیون درهم میدم . 💰💰
عبیدالله بن عباس با خوندن این نامه حسابی به فکر فرو رفت . چه کار باید بکنم . من نمیدونم این خبر راسته یا دروغ ؟
ولی مگه میشه از یک میلیون درهم گذشت . 🤑
یک میلیون درهم🤩👿 .من الان میتونم قایمکی به سمت معاویه فرار کنم و یک میلیون درهم بگیرم . میتونم هم بمونم و بجنگم . الان کدومشو باید انجام بدم ؟ اگه فرار کنم و برم پول رو بگیرم میشم خائن👹 اگه بمونم و بجنگم شاید کشته بشم .😇
شب شد . از حال و روز عبیدالله بن عباس معلوم بود که حسابی با خودش درگیره . بچه ها یعنی چی میشه ؟ 🤔
صبح شد . همه برای نماز صبح آماده شدند و منتظر نشسته بودند که امام جماعت بیاد .👳♂ امام جماعت کیه ؟ عبیدالله بن عباس . اما چرا کسی از خیمه عبیدالله بن عباس بیرون نمیاد🤨 . مگه بلایی سر عبیدالله بن عباس امده ؟ دوباره تو لشگر پچ پچ افتاد ... سپاه اسلام به هم ریخت😓 . خیلی زود خبر فرار عبیدالله بن عباس تو لشگر پیچید .🗣
قیس بن سعد عباده که از طرف امام به عنوان جانشین عبیدالله بن عباس معرفی شده بود خیلی زود فرماندهی لشگر را به دست گرفت و با سربازها حرف زد .👤
سربازها با شنیدن حرفهای قیس تا اندازه ای آروم شدند اما انگار خیانت نمیخواست دست از لشکر برداره🌪👿 .
ادامه👇
#قصه
#قصه_امام_حسن_علیه_السلام
#سیره
#استاد_عباسی_ولدی