.
#ᖘᥲɾ੮18
" #عمـقِدَریـٰاےچشمــٰآنت🌱🫀"
حالا دلیل رفتار استادو میفهم!
بشکنی جلوی صورتم زد.
- چیشد ترسیدی؟!
یکم ازش فاصله گرفتم.
- ترس! برا چی بترسم؟
شونه بالا انداخت و دوباره دستشو پشت سرم گذاشت.
- یه وقتی توی مدارکتت مشکلی پیش بیاد، یا اصلا شاید نتونی مدرکی به دست بیاری!
پوزخندی زدم.
- الان چون بابا جونت رئیس دانشگاست داری تهدیدم میکنی؟
ابرویی بالا داد و جدی شد.
- نه یه تذکر بود که ازم فاصله بگیری.
- دور برت نداره، من همون اولش هم گفتم چون جا نبود اینجا نشستم وگرنه علاقه ای به کنار بودن تو ندارم.
سری تکون داد.
- باشه حالا ساکت شو میخوام درس گوش بدم.
دلم میخواست خفن اش کنم، امیدوارم هرچه زودتر این کلاس مزخرف تموم بشه.
خوشبختانه مود استاد هم خوب بود و ایرادی از طرحم نگرفت و در کمال ناباوری تعریف هم کرد.
یا روز اول نخواسته سگ بودنش رو به نمایش بزاره یا واقعا کارم عالی بود که بعید میدونم، نمیخوام خودمو پایین بیارم ولی در برابر این بچه حس میکردم هیچم.
تو جام نشستم که میلاد چشم غره ای برام رفت که اهمیتی ندادم، امیدوارم دیگه تو هیچکدوم از کلاسام نبینمش.
نگاهی به تابلوم انداخت و زیر لب گفت:
- اینو یه بچه دوساله هم میتونه بکشه.
به سمتش چرخیدم.
- خب بکش ببینم میتونی.
ادامه در پارت بعدی👇
ᝰ@giioomeh🔗