13.83M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💔 مُحَرمِ متفاوت! اخبار دوباره از فلسطین می‌گوید. خواهر با آنکه فقط سه چهار سالی از من بزرگتر است و در حال و هوای سی‌سالگی می‌پَرَد، قلبش کوچکتر از این حرفاست. هر بار که تصاویر غزه پخش می‌شود، نگاه نمی‌کند و یا خودش را به کاری مشغول می‌کند. اما من می‌نشینم به دیدن. نهایتا صحنه‌های دردآورش را نصفه نیمه و تار، از بین انگشتان دستم که روی چشمانم میگیرم، می‌بینم. یا اگر خیلی کم طاقت شوم، چشم‌هایم را روی هم می‌فشارم و لب می‌گزم...💔 به خودم قبولانده‌ام که باید این تصاویر را ببینی! هر بار که اکراه می‌آید سراغم و عکسی را چشم بسته رد می‌کنم، برای خودم سرِ تاسف تکان می‌دهم که ای کم طاقتِ دوزاری! یک عده کوچکتر از تو با این صحنه‌ها زندگی کرده‌اند! اما تو دلِ دیدن چندثانیه‌اش را هم نداری! چه ضعیف شدی بی آنکه خودت خبردار شوی!!😔 یادم می‌آید که عمری در روضه‌ها سعی کردم تصاویر کربلا را برای خودم مجسم کنم. شدنی نبود! هر بار که روایت‌ها به جای باریک می‌کشید، با قلبی که می‌دانستم در اوج مچاله شدن، در حال انفجار است، به خودم می‌گفتم: باور نمی‌کنم! یا بهتر است بگویم که می‌گفتم: نمی‌توانم این حقیقت را باور کنم. و اینجا دیگر خبری از اشک نبود. فکری عمیق می‌افتاد به جانم که اگر طولانی می‌شد، می‌توانست روی پیشانی‌ام خط بی‌اندازد.... ادامه دارد. 🥀🥀🖤🥀🥀 @golabbaton95