عاشق یک دختر چوپان شدم امــــــــا چه سود بخت من افتـــــــــاد در تقدیـــــــر ناهموار زود نامــــه ای دادم بگـــــــویم عاشقش هستم ولی قبل از آنی که بخـــــواند نامه را بز خورده بود کدخدا را واسطه کـــــــــردم گـــــره را وا کند رنگ و روی دخترک از کدخـــــــدا هم دل ربود کدخدا داماد شد دختـــــــر سر و سامان گرفت عشق من اینجــــــا فقط بخت دو تنها را گشود شد اجـــــــاق مهر آنهــــــا روشن و سوزان ولی ســخت سوزانده دو چشم خیس من را ابرِ دود @golchine_sher