قطره‌ای بی‌تابم، از دریا جدا افتاده‌ام مصرعی هستم که از شعر تو جا افتاده‌ام پیش از این‌ها قسمتی از سرنوشتت بوده‌ام برگی از این دفترم؛ اما جدا افتاده‌ام دامن افشاندی، رها کردی مرا؛ همچون غبار بس که حیرانم نمی‌دانم کجا افتاده‌ام مثل آن اشکی که روز وصل از چشمم چکید خود نمی‌دانم که از چشمت چرا افتاده‌ام چیست تکلیفم؟ نه می‌میرم، نه می‌آیی... دریغ در مسیر جاده‌ای بی‌انتها افتاده‌ام @golchine_sher