آسمان باور کن آن شب عاشقی مستانه سوخت
آن سبو بشکست وخونی سرخ در پیمانه سوخت
باغ را پرورد و با آرامشی بی ادعا
ساکت و آرام کنج خلوت گلخانه سوخت
خادم ملت شد و دلتنگ آقایش رضا
در شب میلاد آن دلدار جان، رندانه سوخت
باد و طوفان، سیل غم انداخت در جان حرم
دیر فهمیدیم یعنی عالمی فرزانه سوخت
روضهی داغ سه ساله بر لبش هر روز و شب
شعلهور می گشت و آخر از غم دردانه سوخت
آتش آمد بار دیگر یاوری از ما گرفت
باز هم شمع و گل و اینبار هم پروانه سوخت
#سیدالشهدای_خدمت#شهید_جمهور#امالبنین_بهرامی#عضوکانال@golchine_sher