من سردم است، حرف به خرجم نمی رود دلگیرم از تَوالی این روزهای بد ما قرن هاست راه به جایی نبرده ایم اینجا که پیش قافله ها راه نابلد چشمانمان به راه رسیدن سفید شد آن کس که سال هاست … چرا پس نمی رسد ؟ آن کس که سال هاست چرا … آه زندگی ! دیگر نزن به بخت منِ خسته جان لگد یک روز من پرنده شدن را گریستم دانستم این قفس زده دیگر نمی پرد یک روز من پرنده و حالا منم همین مردی که روبروی تو سیگار می کشد @golchine_sher