تنش باران لبش دریا ، دوبیتی هایِ نازش گل
به دریا می زنم دل را ، چه موجی موی بازش گل
شدم مهمان لبخندش ، گلاب آورد و با خود گل
تعارف کرد نازش را ، پریزادم جهازش گل
نگفت از عشق و احساسش ، نگفت از حال هر روزش
نگاهش کِل کشید اما ، مرا بوسید رازش گل
نه خان می داند از عشقش ، نه رعیت زاده ها حتی
چهل آبادی ام عاشق ، که یار افسانه سازش گل
مرا رقصاند و شعرم را ، حنابندانِ هر بیتم
چه رقصی دامنش عاشق ، چه زلفی اهتزازش گل
نگارم هفت فرسنگ از ، عروس آباد عشق آمد
رسید از خواب تعبیرم ، عزیزم روی بازش گل
#فواد_شجاع_الدینی
#عضوکانال
@golchine_sher