ماه پوشیده کفن در دل طوفان می رفت آه فرزند حسن داشت به میدان می رفت همه دیدند عمو در بغلش غش کرده چون به میدان بلا داشت دل و جان می رفت دانش آموخته ی مکتب ثارالله است بی زره در نفس سایه ی قرآن می رفت او که حتی نرسیده است دو پایش به رکاب در دل لشکر طاغوت رجز خوان می رفت مرگ از هرچه عسل در نظرش شیرین تر داشت با عشق ،به قربانی سلطان می رفت گرچه فرزند حسن بود ولی عشق حسین داشت آئینه ای از لولو و مرجان می رفت رقص شمشیر و رجز خوانی او بر دل کفر داغ می زد پی هم تا خط پایان می رفت عاقبت بوسه ی شمشیر به فرق سر او خبر آورد به مهمانی رحمان می رفت همه دیدند در آغوش عمو جان می داد ماه را حضرت خورشید به قربان می رفت @golchine_sher