💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 🌺خاطرات شهید ابراهیم هادی 🌺سن شهادت: 25 سال 🌺اهل شهرستان تهران 🌺قسمت 2⃣5⃣ 🌺خواب شهادت 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 🍃اواسط بهمن رفتیم خونه یکی از بچه ها. ابراهیم خواب رفت. اما یکدفعه از جا پرید و به صورتم نگاه کرد و بی مقدمه گفت: «حاج علی، جان من راست بگو! تو چهره من شهادت می بینی؟!» توقع این سوال را نداشتم. ابراهیم بلند شد گفت و سریع حرکت کنیم بریم. نیمه شب آمدیم مسجد ابراهیم با بچه ها خداحافظی کرد. رفت خانه، از مادر و خانواده اش هم خداحافظی کرد. از مادر خواست برای شهادتش دعا کند. صبح روز بعد هم راهی منطقه شد. ابراهیم کمتر حرف می زد. بیشتر مشغول ذکر یا قرآن بود. ابراهیم حنا بست. موهای سر و ریشش را کوتاه کرد. چهره زیبای او ملکوتی تر شده بود. 🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 📚کتاب سلام بر ابراهیم، صفحه 197 الی 200 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ... اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──