📚
#داستانک
دخترکی با سنگ،بدنه ماشین پدرش را خراش میداد.
پدرش از روی خشم و عصبانیت چند ضربۀ محکم به دستش زد غافل از اینکه آچار در دستش است.
در بیمارستان دخترک انگشتانش را از دست داد.
دختر از پدرش پرسید:
پدر، انگشتانم کی رشد میکنند؟ پدر از ناراحتی حرفی نمیزد.
نشست و به خراشهای روی ماشین نگاه کرد.
دختر نوشته بود:
«دوستت دارم بابا»،،،
عصبانیت و خشم حد و مرزی ندارد.
امام صادق عليه السلام:اَلْغَضَبُ مِفْتاحُ كُلِّ شَرٍّ؛
خشم كليد همه بدى هاست.
[
كافى، ج۲، ص ۳۰۳، ح۳]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ