#روضه_حضرت_خدیجه (سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
همه ثروتش رو داد ، همه هستیش رو در راه اسلام داد ، در عوض خدا بهش کوثر داد ، خدا بهش فاطمه ی زهرا داد ، با اینکه همه ثروتش رو در راه خدا داد ، دمِ آخرش ، لحظات از دنیا رفتنش ، یه جمله گفت ، با رسولَ الله ، یکی از وصیتاش این بود : یا رسولَ الله ، خدیجه رو حلال کن ، یا رسولَ الله ، از خدیجه راضی هستی یا نه ؟
دخترش فاطمه هم همینطور بود ، دم آخر سرش روی زانوی امیرالمومنین بود ، صورتش نیلی شده بود ، بازوش غلاف شمشیر خورده ، پهلوش از ضربه در شکسته ، اما دم آخرش میگه یا علی از فاطمه راضی هستی یا نه ؟ جانم ...
یقین باشد ،
پس از زهرا و زینب
بوَد از هر زنى برتر،
« خدیجه » ...
#شاعر_حسان
اسماء میگه : میگه دمای آخرش دیدم داره گریه میکنه ، گفتم : خانم یا حضرت خدیجه چرا داری گریه میکنی ؟ شما همسر ختم المرسلین هستی ، پیغمبر به شما وعده ی بهشت داده ، برای چی گریه میکنی ؟
میگه دیدم یه نگاه به قد و بالای فاطمه کرد ، گفت اسماء ، گریه ام برای دخترمه ، ( بی بی پنح سالشه ، حضرت زهرا که بی مادر شده ها ... ) یه نگاه به قد و بالای فاطمه کرد ..
اسماء ، شبی که دخترم نیاز به مادر داره ، من نیستم براش مادری کنم ... شب عروسی ، دختر نیاز به مادر داره
قربونت برم بی بی جان ، شب عروسی مادر نداشتی ، فاطمه جان .. دخترت زینب هم شب عروسی مادر نداشت
اسماء ، من نیستم شب عروسی دخترم فاطمه ... اسماء میگه عرض کردم بی بی جان ، من قول میدم اگر بودم ، شب عروسی برای فاطمه مادری کنم ..
بی بی از دنیا رفت ، گذشت تا شب عروسی فاطمه ... پیغمبر فرمود : همه از خونه بیرون بروند ، فقط علی و فاطمه بمانند ، من آمدم جلو گفتم یا رسولَ الله ، بی ادبی نکرده باشم ، اجازه بدهید من امشب بمانم ... برای چی اسماء ؟
عرض کردم یا رسولَ الله ، مادرش خدیجه وصیت کرده ، من شب عروسی فاطمه نیستم ، عوض من برای فاطمه مادری کن ..
پیغمبر تا نام خدیجه رو شنید ، اشک تو چشمش حلقه زد ، فرمود بمان اسماء ، لحظاتی پیش دخترم فاطمه بمان ..
#مکه_حج_تمتع_98
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهدافمان سهیـم باشید.
─┅═༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═┅─