🌹🌹🌹🌹🌹: *داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * 🎤به روایت مجتبی مینایی فرد آن اوایل که هنوز کریم شایق مسئول اطلاعات بود میرفت یک گردان ۳۰۰ نفری را به خط می‌کرد و برای ایشان صحبت می‌کرد که ما برای کار شناسایی به نیروهای فلان و چنان نیاز داریم. از آن ۳۰۰ نفر حدود ۲۰ نفر داوطلب می شدند. باز هم برای این ها صحبت می‌کرد که شما باید از همین حالا وصیت نامه بنویسید و آماده شهادت باشید. یک مرتبه ۲۰ نفر می شد سه نفر. شایقان سه نفر را میداد دست هاشم که او هم تست بگیرد. هاشم آن‌ها را به قدری می‌تواند که از نفس می‌افتادند بعد می‌آمد پیش شایق و می‌گفت «نه اینا به درد نمیخورن!» کریم کفرش بالا می آمد که چطور از این همه آدم سه نفر هم به درد کار نمیخورد. می رفتند سراغ گردان بعدی. خیلی کم پیش می‌آمد که هاشم کسی را گزینش کند. دنبال آدم های زمخت و ورزیده بود. طوری شد که شایق عصبانی شد و به هاشم توپید که از این به بعد برای گزینش نیرو نیاید . ولی هاشم سر حرف خودش بود. به همین خاطر هم خیلی نیروی کمی توی پستش می خورد. اما هرکس وارد گروه هاشم می شد برای خودش آقایی بود. چون به قدری به آنها حرمت می‌گذاشت که می شدند برادر. اصلا خسیس بازی در نمی آورد. هر چه تجربه داشت همه را در اختیار بچه‌های گروهش می گذاشت . این طور نبود که بخواهد و خودش از بقیه بیشتر بداند و بیشتر اشراف داشته باشد . یک دفترچه هم داشت که در واقع تجربیاتش را از کارهای شناسایی توی آن یادداشت می کرد . خطش را هم غیر از خودش هیچ کس نمی توانست بخواند. اما همیشه یادداشت می‌کرد و برای افراد تیمش توضیح میداد. 🎤به روایت ابوالقاسم جوکار مبالغه کار درستی نیست و هاشم هم آنقدرها بزرگ بود که نیازی به مبالغه گویی ما ندارد. راستش شناخت شخصیت پیچیده هاشم آن هم در عین سادگی کار آسانی نبود. اینکه همه می‌گویند هاشم آدم صادق و روراستی بود من هم خیلی قبول دارم ولی در عین حال پیچیده هم بود. مثلاً خیلی‌ها به زعم خودشان می‌خواستند که راز و نیاز با نماز شبشان را کسی نبیند . اما دیر یا زود لو می رفتند. ولی هاشم اینطوری نبود. متوجه مناجات و نماز شب خواندن های هاشم شدن ، کار آسانی نبود. یا مثلا خیلی عادت داشت که از قدرت بدنی اش برای برتری بر دیگران استفاده کند. مثلاً ناهار می آمد سر سفره و قاشق کم بود یک مرتبه با زور از دست یکی می قاپید . ظاهر کار این بود که هاشم فقط توی خودش است اما همین آدم آنجا که بنا بود از جان مایه گذاشت. به آب و آتش می زد که خودش جلو باشد. واقعیت امر این بود که آن کارهای سطحی را بیشتر از روی مزاح انجام می داد و کمتر کسی آن شخصیت پنهان هاشم را متوجه میشد. .. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿