به نام خدا ••••••••••••••••••••••••• از شام تاسحرگاه ، محراب گریه می کرد در قلب لیلةالقدر ، مهتاب گریه می کرد آه از دمی که شمشیر،درسجده گاه خونین از کارخود پشیمان ، بی تاب گریه می کرد وقتی شکست شمشیر ، آیینهٔ وِلا را آیینهٔ شکسته ، درقاب گریه می کرد پیچید در دل شهــر ، فُزتُ وَ رَبّ کعبه از غربتش نگاهِ اصحاب گریه می کرد آسوده خواب رفتند نامردمان کوفه تنها یتیم کوفه بی خواب گریه می کرد از موج اشک و ماتم ،گردابِ غم به پا شد چشم فلک میان گرداب گریه می کرد پر زد خیالم امشب ، تا نهر علقمـــی که لب تشنه دست عباس درآب گریه می کرد با یاد گریه ها و لبهای خشــک اصغر یک مشک پاره پاره بی تاب گریه می کرد شرمنده شدفرات از،شرمندگی عباس وقتی کنار سقّا ، ارباب گریه می کرد •••••••••••••••••••••••••• رقیه سعیدی(کیمیا) https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 لینک کانال ایتا👆