هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 🍂 خورشید مجنون ۱۵ حاج عباس هواشمی                •┈••✾❀🔹❀✾••┈• بعد از [حیدرپور] درباره کمین‌ها پرسیدم. گفت:" فکر نمی‌کنم دیگر نیرویی در کمین ها داشته باشیم.  جاده هم به جز دو سه نقطه تقریباً تخلیه شده است. حدود هفتاد هشتاد نفر نیرو داخل دژ داریم، اما پشت آنها بسته شده است. نیروها مقاومت می‌کنند ولی فایده ای ندارد. بخش‌هایی از جاده در دست دشمن است. در نهایت یا اسیر می‌شوند یا شهید. هیچ راهی هم برای کمک به آنها نداریم. هواپیماها و هلی کوپترهای دشمن مرتب بالای سرشان و قایق‌های دشمن هم در چپ و راست دژ هستند.» در این زمان آتش دشمن متمرکز شده بود بر روی سه راه خندق، یعنی ابتدای جاده خندق و جاده بدر و جاده امام حسن (ع). البته عمده این آتش باری داخل هور بود؛ یعنی بیشتر توپ‌ها به چپ و راست جاده و داخل هور فرود می آمد. به حیدر پیر گفتم:"به نیروها دستور بدهید به طرف شط علی حرکت کنند." قدری ایستادم تا نیروهای باقی مانده روی جاده خندق و اطراف پد که از نیروهای پشتیبانی بودند راه افتادند. قرار شد مهندسی تیپ با بلدوزر در پانصد متری چپ و راست پد خندق چند شکاف ایجاد کند. شکافها برای این بود که دشمن از طرف جزیره نتواند با خودرو یا احیاناً نیروی زرهی خود را به پد خندق برساند. با توجه به بالا بودن آب هور، بلدوزر چند شکاف ایجاد کرد. البته عمق زیادی نداشتند اما مانع حرکت خودرو می شدند. آخرین شکاف را هم در شمال پد خندق ایجاد کردند. راننده بلدوزر بعد از ایجاد شکاف خودش هم به طرف شط علی حرکت کرد. در آن ساعت شاهد اتفاقات تلخی بودم و از هر طرف اخبار ناگواری می‌رسید. دیدن این وضعیت برایم بسیار دردناک بود. آن روز از همان ابتدای صبح شیمیایی هم شده بودم. البته ابتدا به صورت خفیف اما نزدیک غروب آثارش بیشتر و مشخص تر شد.             •┈••✾❀🏵❀✾••┈• ادامه دارد از کتاب قرارگاه سری نصرت      کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂