🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#رمان_نقاب_ابلیس
قسمت چهل و هفتم
سیدحسین از جایش بلند میشود و دست هایش را روی میز میگذارد. تک تک بچه ها را از نظر میگذراند و با لبخندی محبت
آمیز میگوید :
-برادران! باور کنید تنها رمز ماندگاری این انقلاب همین ولایت مدار بودن ما و شماست. گروه اخوان المسلمین در مصر که بیش از هشتاد سال تشکیلات و مبارزه داشتند، وقتی انقلابشون پیروز شد نتونستن حتی یک سال این انقالب رو حفظ کنن. اما به برکت ولایت مداری ملت ما نزد یک چهل ساله که علی رغم صدها توطئه کمرشکن همچنان این انقلاب پابرجاست و ان شاالله برسه به دست مولا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف.
صدای صلوات بچه ها زیرزمین را تکان میدهد .
- تحت هیچ شرایطی ، هیچ شرایطی از پشت رهبری تکون نخورید؛ در غیر این صورت به خاک ذلت کشیده میشید همان بلایی رو سرمون میارن که سال هاست دارن سر مردم مظلوم سوریه و عراق و افغانستان و یمن میارن، شایدم خیلی بدتر، چون از ملت ما زخم خوردن و فوق العاده عصبانی هستند.
گویا سیدحسین در حال وصیت کردن است! این فکر ضربان قلبم را بالا میبرد.
- چه افرادی بودن چه نبودن، که جواب سوالاتتون را بدن، شما همچنان چشمتون فقط به دهان رهبری باشه، بی چون و چرا.
فقط در این صورته که ایران میتونه ابر قدرت در تمام دنیا باشه. رهبر ما کسیه که تمام ملت ها حسرت داشتنش را دارن.
حدود نیم ساعتی هم از مظلومیت مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) میگوید؛ تا جایی که صدای هق هق بچه ها بلند میشود؛ اما یکباره بحث را با یک صلوات جمع میکند .
اصلا سیدحسین امشب انگار خودش نیست؛ نمیدانم چرا؟ به دلم شور افتاده و فکرم کاملا قفل شده است.
صدای بلند سیدحسین به گریه بچه ها خاتمه میدهد : برادرا جمعه ی دیگه همگی مهمان من هستید . هر کس مایله صبح ساعت هشت اینجا باشه، دیر بیایید جا میمونید .امشب برای بعد از نماز برنامه جشن داریم. حسن وسط حیاط را پرده کشیده که قسمت خواهران و برادران جدا شود. بچه ها مشغول چیدن صندلی هستند و تعدادی هم صحنه و دکور را درست میکنند . من هم برای چیدن صندلی ها میروم.
جمعیت قسمت خواهران بیشتر شده، اما صندلی کم دارند. یک دسته صندلی برمیدارم که قسمت خواهران ببرم.
حواسم به دور و برم نیست. به ورودی که میرسم، صدایی دخترانه میگوید :
-کجا آقا؟ بدید به من!
نیرویی از جلو صندلی ها را گرفته و میکشد . بدون اینکه سرم را بالا بیاورم میگویم:
-خب مگه صندلی کم ندارید؟ دارم میارم دیگه!
و صندلی ها را میکشم طرف خودم. همان صدا جواب میدهد :
-اینجا قسمت خواهرانه. مسئولیتشم با خواهران خادمه، نه شما.
- نه سنگینه! میارم دیگهـ....
ادامه دارد ...🌱
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسنده_پیگرد_دارد
#به_قلم_توانمند_فاطمه_شکیبا
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹