🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#رمان_بدون_تو_هرگز
#پارت_بیست_و_یکم
اول اصلا نشناختمش ...😳
چشمش ڪه بهم افتاد رنگش پرید...😨
لب هاش مے لرزید ... چشم هاش پر از اشڪ شده بود... 😭
اما من بے اختیار از خوشحالے گریه مے ڪردم ... 😭
از خوشحالے زنده بودن علے ... فقط گریه مے ڪردم ... 😭
اما این خوشحالے چندان طول نڪشید ...😞
اون لحظات و ثانیه هاے شیرین ...
جاش رو به شوم ترین لحظه هاے زندگیم داد ...
قبل از اینڪه حتے بتونیم با هم صحبت ڪنیم ...
شڪنجه گرها اومدن تو ... 😥
من رو آورده بودن تا جلوی چشم هاے علے شڪنجه ڪنن ...😰
علے هیچ طور حاضر به همڪارے نشده بود ...
سرسخت و محڪم استقامت ڪرده بود ...
و این ترفند جدیدشون بود ...
اونها، من رو جلوے چشم هاے علے شکنجه مے ڪردن ... 😔
و اون ضجه مے زد و فریاد مے ڪشید ...
صداے یازهرا گفتنش یه لحظه قطع نمے شد ...😭
با تمام وجود، خودم رو ڪنترل مے ڪردم ...
مے ترسیدم ... مے ترسیدم حتے با گفتن یه آخ ڪوچیڪ ...😥
دل علے بلرزه و حرف بزنه ...
با چشم هام به علے التماس مے ڪردم ... و ته دلم خدا خدا مے گفتم ...
نه براے خودم ... نه براے درد ... نه براے نجات مون ...
به خدا التماس مے ڪردم به علے ڪمڪ کنه ... 😭
التماس مے ڪردم مبادا به حرف بیاد ...😭
التماس مے ڪردم ڪه ...
بوے گوشت سوخته بدن من ... ڪل اتاق رو پر ڪرده بود ...
ادامه دارد...
به روایت
همسر شهید
#سید_علی_حسینی🌷
『🌙
@Gordane118 ○°.』