. 💐 جود و بخشش امام رضا علیه السلام مردی به حضور امام رسید و عرض کرد: «من از دوستان شما خاندان هستم هم اکنون از سفر مکه باز می گردم و پولم را گم کرده ام. در صورتی که شما کمکی به من بفرمایید پس از بازگشت به وطنم آن مبلغ را از جانب شما صدقه خواهم داد.» امام (ع) به اندرون رفت و پس از لحظاتی بازگشت و از بالای در، بدون آنکه در را بگشاید مبلغ دویست دینار به او داد و فرمود: این مبلغ را بگیرد و برای خود مبارک بدان و از طرف من هم صدقه مده و فورا بیرون رو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا. پس از آنکه سائل بیرون رفت، یکی از حاضران که از سخنان و رفتار امام (ع) به شگفت آمده بود پرسید: با آنکه مبلغ زیادی به وی دادید چرا خودتان را به او نشان ندادید؟ فرمود: برای آنکه نمی خواستم ذلت سؤال را در چهرۀ او مشاهده کنم؛ مگر نشنیده ای که پیغمبر (ص) فرمود: کسی که پنهانی انفاق کند معادل با آن است که هفتاد حج انجام داده باشد. 📚منبع: بحارالانوار، ج۴۹، ص۱۰۱ ...................... 💐 صله‌ي امام رضا عليه السلام به يک شاعر مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب الزماني از مداحان مخلص و مرثيه خوانان با سوز اهل بيت عليه السلام بود او سال‌ها پيش از شروع درس مرحوم آيه الله حائری بنيانگذار حوزه‌ علميه‌ قم، دقايقی چند روضه می‌خواند و آنگاه آيت الله حائری درس خويش را آغاز می كرد. او داستانی شنيدنی دارد كه از حضرت رضا عليه السلام براي مدح خويش صله دريافت داشته است! خود نقل می كرد كه يک بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزيدم. پولم تمام شد و كسی را هم برای رفع مشكل خويش نمی شناختم. از اين رو قصيده‌ای در مدح حضرت رضا عليه السلام سرودم و فكر كردم كه بروم و آن را برای توليت آستان مقدس بخوانم و صله بگيرم با اين نيت حركت كردم، اما در ميان راه به خود آمدم كه چرا نزد خود حضرت رضا عليه السلام، نروم و آن را براي وی نخوانم؟ به همين جهت كنار ضريح رفتم و پس از استغفار و راز و نياز با خدا، قصيده‌ خود را خطاب به روح بلند و ملكوتی آن حضرت خواندم و تقاضاي صله كردم. ناگاه ديدم دستی با من مصافحه نمود و يک اسكناس ده توماني در دستم نهاد. بی‌درنگ گفتم:«سرورم! اين كم است» ده تومانی ديگر داد باز هم گفتم: «كم است» تا به هفتاد تومان كه رسيد، ديگر خجالت كشيدم تشكر كردم و از حرم بيرون آمدم. كفش‌های خود را كه می پوشيدم، ديدم آيه الله حاج شيخ حسنعلی تهراني، جد آيت الله مرواريد، با شتاب رسيد و فرمود: «شيخ ابراهيم!» گفتم: «بفرماييد آقا!» گفت: «خوب با آقا حضرت رضا عليه السلام روی هم ريخته‌ای، برايش مدح می‌گويی و صله می‌گيريد. صله را به من بده» بی معطلی پول‌ها را به او تقديم كردم و او يک پاكت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم ديدم دو برابر پول صله است يعنی يكصد و چهل تومان. 📚منبع: کرامات الصالحین، ص۲۱۶ .