. از جهانی که پر از تیرگیِ ما و من است می‌گریزم به هوایی که پُر از زیستن است می‌گریزم به همانجا که همه می‌گویند هرکه از آینه‌ها دم بزند، خویشتن است می‌گریزم به جهانی که پُر از یکرنگی‌ست به جهانی که پُر از گریه‌کن و سینه‌زن است همه یکپارچه، یک دست سیه پوشانند برتن مردم این طایفه، یک پیرهن است به همان‌جا که نَفَس قیمت دیگر دارد اشک‌ها درّ نجف، سینه عقیق یمن است به همان‌جا که در آن باد صبا بسته دخیل به عبایی که پر از رایحه‌ی پنج تن است چه خراسان، چه مدینه، چه عراق و چه دمشق هر کجا پرچم روضه‌ست، همان‌جا وطن است دم من زندگی و بازدمم زندگی است تا که روی لب من ذكر حسین و حسن است قلب، آن است که لبریزِ محبت باشد تا ابد خانه‌ی اولاد على، قلب من است ...................... مرحوم میرزای شیرازی در مکاشفه ای حبیب بن مظاهر سلام الله علیه را دیدند و از ایشان پرسیدند که: شما می خواهید برای چه به دنیا برگردید؟ فرمود: «برای سه کار: شرکت در مجلس عزای امام حسین علیه السلام، آب بدهم و صلوات بفرستم»! 📚روزن‍ه‌ه‍ای‍ی‌ از ع‍ال‍م‌ غ‍ی‍ب‌، ص ۱۸۷.‬