دعوت(۳) با یه سری از دوستان چند روز هست که می ریم توی شهر و با مردم گفتگو می کنیم... دوستان این خییلی کار لازمیه... الان ما رفتیم و تجربه کردیم که بسیااار هم اثر داره...مردم الان حالت دلسردی دارن...یه کم که باهاشون وارد گفتگو میشی همین که باهات از درد و دل هاشون میگن و همین که می بینن درکشون میکنی و میشنون تو هم مثل اونها دنبال دارویی یا مستاجری یا... بهمون اعتماد میکنن..حرف هاشون رو میشنویم و باهاشون وارد همفکری و هم صحبتی میشیم و براشون استدلال میاریم... ما مخاطبمون عموما خانمها هستن و با بچه هامون میریم که نشون بدیم کارمون یه کار ارگانی و سازمانی نیست...نشون بدیم که "مادر"یم و داریم میگیم بیاید شرکت کنید در انتخابات هم همدلی و گوش دادن هست تو کارمون... هم بشارت که امید میدیم بهشون که با انتخاب درست میشه اوضاع رو تغییر داد و هم انذار که پشت نظام رو نباید خالی کرد و... نقطه ی اوج حرفامون که وقتی بهش می رسیم اون رو همممه قبول میکنن حاج قاسمه...و اینکه اون تفکر که امنیت رو تامین کرده معیشت رو هم میتونه رشد بده و...حالا دیگه وارد جزییات نشم... خواستم بگم ما با دوستامون به این نتیجه رسیدیم که نشستن تو خونه و با همفکرهامون تو فضای مجازی بحث و تحلیل مبادله کردن الان کار درستی نییست الان باید بریم سراغ مردم...بریم سراغ ملت امام خمینی ...ملت امام حسین...بریم سراغ ملت آقا...و اونها رو دونه دونه هرچقققدر که میتونیم از دل این دامی که براشون پهن شده بیرون بکشیم... هیچ کس هم نباید بگه من نمی تونم...ما میریم قدم میذاریم اثر رو خدا میده...می دونید بنی اسرائیل اول پاشون رو گذاشتن تو دریا...بعد دریا شکافته شد...؟ پاشید قدم بگذارید تو خیابون و این مردم رو هرقدر میتونید روشن کنید ...ان شاالله خدا ببینه ما داریم وسط میدون دست و پا میزنیم، خودش اثر بده به دل های مردم ولی اگر مومنین نیان وسط نمیشه... ✍فاطمه کیمیایی http://eitaa.com/haad1442