🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️🌿❄️
🌿❄️🌿❄️
❄️🌿❄️
🌿❄️
❄️
#رمان_چیاکو
#مرضیه_یگانه
#پارت_371
_ازدواج کرد و رفت سر زندگیش.
_چی؟؟؟!!!
_چرا اینقدر تعجب کردی؟!.... ازدواج کرد.... دختر خوشگلی بود یکی از دوستای من طالبش شد.... مبلغ رو بالا گفت و دختره هم قبول کرد.
نفسم توی سینه گرفت.
_چی می گید؟!.... اون اصلا اهل پول و این حرفا نبود.
لبخند طعنهدار پدر شامل حالم شد.
_تا رقم رو چند بگیری.... خوب گولت زد پسرک عاشق!
اصلا دیگر نفهمیدم پدر چی گفت. غرق شدم در خاطرات. تک تک جملاتش داشت در سرم باز نجوا می شد.
« سر بلند کرد و مستقیم نگاهم.
_نمی شه.... چون حرفای امروز هم شد جزئی از گذشتهی من..... اینم یه روز می شه باعث حسرت.... حسرت که چرا نگفتم.... که چرا موافقت پدرت رو نداشتی.... بذار مهمونی و شام امشب رو بذاریم پای یه خداحافظی خوب.... تمومش کنیم همین جا.... نه پدر شما از گذشتهی من حرفی می زنه و نه من.... و تو الان احساسی تصميم می گیری.... نمی خوام پشیمون بشی.
چنان مرا به هم ریخت که احساس کردم آتش گرفتم.
با حرص و عصبانیت سرم را جلو بردم و توی صورتش گفتم :
_لعنتی می فهمی چی می گی؟! .... من رفتم به خاطرت همه چی رو به پدرم گفتهام... حالا برم بگم اون دختره گذاشت و رفت! »
حالم از آن بدتر نمی شد!
_برو خونه رادمهر.... اگه می دیدم توانش رو داری در مورد پدرش هم باهات حرف می زدم.
چنان سردردی گرفتم که سرم را خم کردم روی دستانم و با دو دست شقيقه هایم را محکم مالش دادم.
_بگید یک دفعه خلاصم کنید دیگه.
_برو خونه.... نترس می گم چون اگه نگم خودت موی دماغم می شی و ولم نمی کنی.
نگاهم سمت پدر برگشت.
_چه سندی دارید که ثابت کنی باران ازدواج کرده؟
_پس هنوز حرف پدرت رو قبول نداری؟.... باشه.... عکس می گیرم از سند و مدرک و برات می ذارم.... قبوله؟.... حالا برو خونه.
برخاستم و با چه حالی از شرکت پدر بیرون زدم، بماند!
چرا این کار را با من کرد؟!.... یعنی به عشق من شک داشت؟!.... اگه پول می خواست چرا به خودم نگفت؟!
این سوالاتی بود که هنوز برایشان جوابی نداشتم.
به خانه برگشتم و خاطره ها را پشت سر هم ردیف کردم تا بلکه بفهمم چرا بی خبر رفت؟!
من هیچ ردی از او در رفتارش ندیدم جز همان یک جمله ی....
« _ببخشید.... ولی.... احساس می کنم کار ما اشتباهه.
_چی اشتباهه؟!... اینکه من بعد از این همه سال یک نفر رو می خوام.... یه نفر که فکر می کنم با همه ی دخترایی که می شناختم فرق داره.... این کجاش اشتباهه؟! »
❄️🌿
#کپی_رمان_حرام حتی بالینک کانال و اسم نویسنده⛔️
🔴 پیگرد قانونی دارد ⚖
🌹✨کانال حدیث عشق✨🌹
🌿
❄️🌿
🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️❄️
@hadis_eshghe❄️❄️
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿
🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿
❄️🌿❄️🌿❄️🌿❄️🌿..............