با من از تَنگترینْ کوچه بیا رد شو برو با هر آن چیز بجز سیب و غزل بد شو برو باز بگذار تقلّب کنم از دیکته ات روی دندانه ی تشدید مُشدّد شو برو شعرِ من شعرِ خُسوف است دلت می‌گیرد به من و شعرِ من و ماهْ مُردّد شو برو جبرِ جَزر است نهنگی که به ساحل زده‌است به سرشْ دست بکَشْ از سرِ او مَد شو برو گریه‌ام گریه ی ذوق است هوا بارانی است لحظه ای بینِ من و آینه ، مَشهد شو برو چشمِ تو چشمِ شهیده استْ وضو ساخته‌ام روی سجّاده بیا حُرمتِ مَعبد شو برو ربّنا توی نخِ شعرِ قنوتِ من و توست آتنا ... ! ماهِ غزل باشْ سرآمد شو برو ✍ 🍃🌺🍃