با من از تَنگترینْ کوچه بیا رد شو برو
با هر آن چیز بجز سیب و غزل بد شو برو
باز بگذار تقلّب کنم از دیکته ات
روی دندانه ی تشدید مُشدّد شو برو
شعرِ من شعرِ خُسوف است دلت میگیرد
به من و شعرِ من و ماهْ مُردّد شو برو
جبرِ جَزر است نهنگی که به ساحل زدهاست
به سرشْ دست بکَشْ از سرِ او مَد شو برو
گریهام گریه ی ذوق است هوا بارانی است
لحظه ای بینِ من و آینه ، مَشهد شو برو
چشمِ تو چشمِ شهیده استْ وضو ساختهام
روی سجّاده بیا حُرمتِ مَعبد شو برو
ربّنا توی نخِ شعرِ قنوتِ من و توست
آتنا ... ! ماهِ غزل باشْ سرآمد شو برو
✍
#محمدحسین_افشار
🍃🌺🍃