حافظ‌هـ
*ما حرم را بلد نبودیم* از زبان پدر بزرگ راستین بشنوید ... قسمت هشتم8⃣ شصت سال از عمرم رفته است و هر زمان می‌خواستم شیراز بیایم، یک مشکلی پیش می آمد و نمی‌شد. تا این که تصمیم گرفتیم با پسرم به شیراز بیاییم. قبل از سفر در دلم به امام رضا (ع) گفتم:« می‌خواهم بروم پابوس برادرت، اجازه می‌دهی؟» چهارشنبه نیمه شب رسیدیم شیراز. استراحت کردیم و ظهر حدود ساعت یازده رفتیم حرم. من بودم و خانمم و نوه دو ساله‌ام، راستین. نماز ظهرمان را خواندیم. بعد رفتیم مهمان‌سرایی همان حوالی و ناهار خوردیم. برگشتیم حرم و من با نوه‌ام بازی می‌کردم. راستین با من خیلی جفت و جور است و کلا با من خیلی می‌جوشد. دستش را گرفتم و رفتیم کنار ضریح. من را صدا کرد:« بابایی! بابایی! من را بلند کن.» بغلش کردم. سر و صورتش را به ضریح می‌زد و بوس می‌کرد. غروب بود. توی حیاط نشسته بودیم. هوا تاریک شده بود و صدای اذان در صحن می‌پیچید. تجدید وضو کردیم و رفتیم سمت ضریح. زیارت کردیم. راستین پیش خانمم بود، سمت خانم‌ها. من هم سمت آقایان بودم. از درب سمت ضریح وارد شبستان شدیم. نوه‌ام دوید سمت مهر ها و چند مهر برداشت و با آن ها بازی می‌کرد. خانمم گفت:« راستین پیش شما می‌ماند یا پیش من؟» _اینجا دارد بازی می‌کند، بگذار پیش من بماند. خانمم رفت برای نماز. خادمی در بلندگو اقامه می‌گفت. راستین را صدا کردم و گفتم:« بریم بابا! بریم صف نماز جماعت.» یواش یواش می‌پرید و بازی بازی سمت من می‌آمد. ناگهان دیدم یک خانمی دارد جیغ می‌زند. کنار درب بالای شبستان ایستاده بود و پشت سر هم جیغ می‌زد. صدای تیراندازی آمد. من فکر کردم صدای خرابکاری اغتشاشگران است. اصلا همچین چیزی به ذهنم هم نمی‌رسید که کسی بیاید در حرم امن الهی تیراندازی کند. ناگهان خادم ها فریاد زدند:« فرار کنید!!» خانمم برگشت سمت من، کنار درب سمت ضریح. ما حرم را بلد نبودیم. نمی‌دانستیم چی به چی ست و باید از کجا فرار کنیم.ترسیده بودیم. فقط میخواستیم فرار کنیم. خانمم داشت از سمت خانم‌ها به طرف ضریح می‌رفت که صدایش کردم:« نمی‌خواهد از آن طرف بروی. بیا با هم برویم.» نوه‌ام را بغل کردم و با هم از سمت آقایان رفتیم به طرف ضریح. می‌خواستیم از آن سمت برویم بیرون. نمی‌دانستیم درب شبستان را که بستند؛ این نامرد دور می‌زند و می‌آید سمت ضریح ... ادامه دارد... مصاحبه پویان حسن‌نیا با آقای حسن اسلامی راد تنظیم: خانم ثریا گودرزی @hafezeh_shz