من اهل قدس 🌷
اهل فلسطینم🌷
در دستهای کوچک من، سنگ🌷
بر دوش،🌷
یک فلاخن سنگافکن🌷
در دل، هوای جنگ🌷
در پیش روی،🌷
دشمن🌷
این سنگ🌷
میراث ماست🌷
میراث روزهای خدایی🌷
وینک به روزهای جدایی🌷،
این سنگ🌷
چون سجیل🌷
در روزهای سرد شقاوت🌷
میراث آتشین ابابیل است🌷
🌹تا🌹
خشم مرا🌷
بر دشمنان قدس🌷
فرو بارد🌷
بر لشکر مهاجم غاصب🌷
سگهای زخمخوردهی شمعون🌷
بوزینههای صهیون🌷
آری این سنگ است🌷
اینک، تنها🌷
ارآم میرباید از دشمن🌷
در چشم دوست نیز،🌷
میپرسم:🌷
آیا میشکند خواب؟🌷