گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب:قرمز اُخرا کأنّ المصطفی قد عادَ یُولَد مرّةً أخری یقین روح محمد رفته در جسم علی اکبر اگر ما می پذیرفتیم مفهوم تناسخ را هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می شود مجنون همینکه زادۀ لیلا هویدا می کند رخ را سپاه شمرِکافرکیش، مات جلوه ی حُسنش سوار اسب خود، وقتی نمایان می کند رخ را به جُرم چهره اش شد کشته یا اسمش؟ نمی دانم نمی فهمیم علت را ... نمی یابیم پاسخ را عطش، آتش شد اما با لب بابا گلستان شد چنانکه آتش نمرود، ابراهیم تارخ را ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd