eitaa logo
حلقۀ رندان
337 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
755 ویدیو
36 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
حلقۀ رندان
تو را به تیغ چه حاجت که با کمند نگاهت همه یلان جهان را گرفته ای به اسیری نشسته ایم به صف تا درآیی ا
موضوع: گونه: قالب: وزن: شاعر: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نبوده چون تو بشیری نبوده چون تو نذیری نبوده با تو شبیهی نبوده با تو نظیری تو دست شمس ببستی سر قمر بشکستی تو را به سایه چه حاجت که نیری و منیری به بازوان معزی شکسته عزت عزی بتان نموده مکسر شکوه خیر کثیری چه بوی دلکش و نازی چه عطر شامه نوازی نبی عنبر و عودی رسول مشک و عبیری گهی به عرشی و بالا گهی به فرشی و بالا گهی به شهپر جبریل و گه میان حصیری به گمرهان بیابان نشان روشن راهی مسیر هرچه دلیلی دلیل هرچه مسیری بسان ساحل دریا سوال هرچه غریقی شبیه قطره ی باران جواب هرچه کویری ستون محکم کسری نوشته ناکس و کس را که نامه ای ننوشته چنان تو هیچ دبیری کدام مثل کدام و کدام فخر کدام است فقیر فخر تو گردیده یا تو فخر فقیری؟ هم از تبار محبت هم از سلاله ی رحمت پیام آور صلحی و بر سلام سفیری کجاست نایب لایق که جانشین تو گردد علی مگر که بیاید تو را رسد به وزیری علی که راه ندارد بر او هراس و جهالت علی که کفر ندارد از او گریز و گزیری همو که شکل و شبیهش ادب ندیده فصیحی همو که مثل و نظیرش عرب ندیده دلیری همو که بسته لب ما "بما اقل و دل"ش همو که باک ندارد ز هیچ امر خطیری همو که گفته طبیبش به وقت سجده درآرید اگر زدند ز غفلت براو ملاحده تیری بریز باده ی رحمت به جام شیعه که چشمش بود به دست تویی که خم شراب غدیری پر از شعوری و شوری شفیع حشر و نشوری قسیم ناری و نوری به فضل و جود شهیری امین مذهب نوری امیر لشکر شوری امینی و چه امینی؟ امیری و چه امیری به مومنان به تشفی به کافران به تجافی تو صلح آتش و آبی تو جمع تیغ و حریری تو را به تیغ چه حاجت که با کمند نگاهت همه یلان جهان را گرفته ای به اسیری مران مرا ز سرایت هلا تویی که برایت به زیر سایه ی طوبی خدا نهاده سریری نشسته ایم به صف تا درآیی از در محشر کز این جماعت از پا فتاده دست بگیری ز من که عدت و عذری جز این قصیده ندارم فغان اگر مپسندی دریغ اگر مپذیری 🆔@halghe_rendan
موضوع: گونه: قالب: وزن: شاعر: مرحوم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای ریخته نسیم تو گل های یاد را سرمست کرده نفحه ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان علم دین و داد را خورشید فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد(ع) را خورشید بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بیرنگ کرده بددلی دشمنان او افسانه ی سیاه دلی های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده ای دلدادگان خسته دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه ی ولای تو زادالمعاد را ای ریخته نسیم تو گل های یاد را سرمست کرده نفحه ی یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان علم دین و داد را خورشید فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد(ع) را خورشید بی غروب امامت که جود او آراسته است کوکبه ی بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بیرنگ کرده بددلی دشمنان او افسانه ی سیاه دلی های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامه ی سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده ای دلدادگان خسته دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدت امام ساجد زین العباد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از توشه ی ولای تو زادالمعاد را 🆔@halghe_rendan
موضوع: گونه: قالب: وزن: شاعر: ___ اسدالله در وجود آمد در پس پرده هر چه بود آمد عالم ممکنات احیا شد غرض خالق ودود آمد رمز خلقت ،ظهور مطلق کرد جمله ذرات در سجود آمد پرده سِر غیب بالا رفت علت غائی وجود آمد خانه زاد خدا علی از غیب پرده برداشت در شهود آمد اسد الله در وجود آمد در پس پرده هر چه بود آمد ____ 🖼 اثر فوق آخرین اثر با عنوان است که به مناسبت ولادت مولی الموحدین رونمایی شده‌است. 🆔@halghe_rendan
حلقۀ رندان
🎧 در خلوت #بشنوید ؛ در جلوت #مست_شوید ... 🎙 با صدای : #محمد_معتمدی ✒️ به قلم : مرحوم #فیض_کاشانی
موضوع: / گونه: قالب: وزن: شاعر: ______ دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی چه دل و چه دین و ایمان همه گشت رخنه رخنه مژه‌های شوخ خود را چه به غمزه آب دادی دل عالمی ز جا شد چه نقاب بر گشودی دو جهان به هم بر آمد چه به زلف تاب دادی در خرمی گشودی چه جمال خود نمودی ره درد و غم ببستی چه شراب ناب دادی ز دو چشم نیم مستت می ناب عاشقان را ز لب و جوی جبینت شکر و گلاب دادی همه کس نصیب خود را برد از زکات حسنت به من فقیر و مسکین غم بی‌حساب دادی همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت همه را شراب دادی و مرا سراب دادی ز لب شکر فروشت دل “فیض” خواست کامی نه اجابتی نمودی نه مرا جواب دادی 🆔@halghe_rendan
موضوع: / گونه: قالب: وزن: شاعر: / ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای زلف تو هم هندسه هم شخص مهندس تاریخ بنا از مژه فرمود مؤسس ما جز الف قامت تو هیچ نگفتیم شد دال در این مساله بالای مدرس زآن سو مگر از لطف، تو بابی بگشایی صد دست مرا هست ولیکن همه نارس از بندر صورت به سر زلف تو راهیست شاید که در آن شب بدمد صبح بنارس با ماست یکی حلقه که در آن خللی نیست زلفت ندهد راه به ابلیس موسوس با ما سخن از مکتب معقول مگویید اطفال ملولند ز تشویش مدارس صد مرتبه مردیم و نگشتیم ز اموات صد موعظه گفتیم و نرفتیم به مجلس ترتیب دگر یافت چو مسکین، خود شاه است عباس شود در صف این مرتبه عابس معنی به تو دارد نظر ای موعظه محض معذور بدارش چو کند سیر مجالس 🆔@halghe_rendan
موضوع: گونه: قالب: وزن: شاعر: / ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه‌نشین چند بود آفتاب منتظران را به لب آمد نفس ای ز تو فریاد به فریادرس ملک برآرای و جهان تازه کن هر دو جهان را پر از آوازه کن سکّه تو زن تا امرا کم زنند خطبه تو کن تا خطبا دم زنند ما همه جسمیم بیا جان تو باش ما همه موریم سلیمان تو باش شحنه تویی قافله تنها چراست قلب تو داری علم آنجا چراست ز آفت این خانهٔ آفت‌پذیر دست برآور همه را دست گیر گر نظر از راه عنایت کنی جمله مهمات کفایت کنی... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پ.ن: طراحی پوستر فوق توسّط انجام گرفته است. 🆔@halghe_rendan
حلقۀ رندان
به عجز راه دَرَش گیر و مُحرم دل باش که گشت کشتهٔ شمشیر اجتهاد حسین #سید_مهدی_طباطبایی #دردانه #تک_
موضوع: گونه: / / قالب: وزن: شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلیل خلق جهان، اصل اعتقاد، حسین کلید گنج خدا، قبلهٔ مراد، حسین تجلّی احدیّت، محبّت مکنون بنای وحدت و توحید و اتّحاد، حسین گدای مضطر من، زحمت زیادی، من عطای بی‌منّت، رحمت زیاد، حسین نبین سری به گریبان غم فرو بردیم که می‌کند همه را روز حشر شاد حسین به عجز راه دَرَش گیر و مُحرم دل باش که گشت کشتهٔ شمشیر اجتهاد حسین به بی‌جوابی هَلْ مِنْ مُعین او سوگند که تا به مرگ بگوییم؛ زنده باد حسین تمام عرش و سماوات بر زمین افتاد در آن نفس که ز زین بر زمین فتاد حسین من از غم تو فراموش کرده‌ام خود را تو هم به حشر بیاور مرا به یاد، حسین.. 🆔@halghe_rendan
موضوع: گونه: قالب: وزن: شاعر: / ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر جمال عمل خواهی و مقام جمیل بیا به روضه‌ی درگاه مسلم بن عقیل سفیر مذهب حق، پیش‌تاز جان‌بازان که در طریق رضای خدای گشت قتیل هماره در حرم قدس او فرشته ز عرش پیام‌آور تسبیح باشد و تهلیل ز چاکران ره او یکی بُوَد میکال ز خادمان در او یکی بُوَد جبریل ز وصف مرتبتش دست لفظ کوتاه است وگر به مدحش گویی هزار بحر طویل به هر سلام که گویند زائران درش رسد ز پاسخ حقْشان هزار اجر جزیل به دعوتی که ز اهل عراق آمده بود امام کردش زی کوفه از مدینه، گسیل که تا تمام شود حجّت خدای به خلق به گمرهان طریقش رسول کرد و دلیل شهید گشت در این راه و فخر داشت که کرد درود حقّ و رضای امام را تحصیل ورا به عزّ شهادت، مقام و منزلتی است که نفس عاقله از درک کنه اوست علیل گمان مبر که رسی با عصای کور آن‌جا که پای واهمه لنگ است و چشم عقل، کلیل حقیقتی که شه کربلاست مجمل او ز مسلم است و شهیدان دیگرش تفصیل تبارک اللَّه از این بارگه! که بر در او به حاجتند شهان چون گدای ابن سبیل در این رواق مطهّر سزد که افروزند ز مهر و ماه، چراغ؛ از ستارگان، قندیل مسافران که بیابند فیض این درگاه بَدَل به قصد اقامت کنند عزم رحیل بسای جبهه بر این در که خسروان جهان کنند فخر ز خاکش به سجده و تقبیل بسای جبهه بر این در که از غبار رهش به حجله‌گاه جنان حور عین کند تکحیل در این مقام کریم از خدایْ حاجت خواه که حق مهمّ تو را می‌شود کفیل و وکیل کسی که قصد خرابیّ این مشاهد کرد همان ببیند کز کعبه دید صاحب فیل ز مکر دشمن، اندیشه‌ای نباید داشت که کید خصمان دارد خدای در تضلیل کسی که تفرقه انداخت در مسلمانان جزای خویش ببیناد روز ویل و عویل ز جاه مسلم، این بقعه فرّ و جاه گرفت چنان که کعبه شرف یافت از مقام خلیل فزود رونق این روضه از ضریح که ساخت امام و سیّد ما محسن حکیم جلیل زعیم شیعه که در دین و دانش و تقوی به صدق در خور تعظیم باشد و تبجیل بزرگ حجّت اسلام، آیه اللّهی که در زمانه نباشد ورا نظیر و عدیل به مدح او بسپردم از آن ره ایجاز که در ستایش او خوش نداشتم تطویل هماره ناصر او سرفراز باد و عزیز! همیشه دشمن او خوار باد و پست و ذلیل! به سال سی‌صد و هشتاد و نه ز بعد هزار شد این ضریح نوآیین در اصفهان، تکمیل حسین پرورش اصفهانی‌اش صانع مباشر عملش سیّد سمیّ خلیل «سنا» سرود مر این چامه را و از حق است امید خیر کثیرش بدین متاع قلیل 🆔@halghe_rendan
موضوع: گونه: قالب: وزن: شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امام مسلکش از مردم زمانه جداست امام مظهر احقاق حق دین خداست امام گرچه خودش بنده خداوند است درست مثل خداوند، بی همانند است یقین بدان که مبری ز شک و تردید است امام سایه ندارد، امام خورشید است امام کعبه سیار و خلق حجاج اند خلایقند که او را همیشه محتاج اند خلایقند که باید به او سلام کنند به کعبه واجب شرعی ست احترام کنند خلایقند که باید گرامی اش دارند امام اوست، ولو خلق عمامه بگذارند اگرچه خلق بدون امام محرومند امام و خلق جهان لازمند و ملزومند اگرچه خلق جهان را ز اوست شانیتی به هر امام جماعت، سزاست جمعیتی اگرچه دین خداوند بی نیاز از ماست بدون مردم دنیا، امام هم تنهاست! سر خلافت اگر خلق اختلاف کند امام چاره ندارد مگر مصاف کند بنا به نص روایت امام چون کعبه ست که واجب است جهان گرد او طواف کند مطیع امر امامت همیشه پشت ولی ست اگرچه خلق علیه وی ائتلاف کند مطیع امر ولی بین کوچه ها باید بنا به خواست او تیغ را غلاف کند غلاف گفتم و بازویی آمده یادم مگر که قافیه اینک مرا معاف کند -- قیام همت و عزمی رفیع می‌خواهد امام شیعه محب نه! مطیع می‌خواهد! امام شیعه به تاریخ، خوش نگشته دلش دمی به همهمه شیعیان منفعلش به شیعه خود امامی علاقه‌مند نشد بخاری از دم آن شیعه گر بلند نشد امام، شیعه خود را عزیز می‌خواهد سر برهنه و شمشیر تیز می‌خواهد حدیث دین خدا، حرف تیغ و پیکار است اطاعت از ولی الله سخت دشوار است مطیع، بهر اطاعت همیشه آماده ست چنان که حضرت صادق نشان‌مان داده ست روایتی ست که خالی ز هرچه اشکال است ثقه ست چون سندش منتهی الآمال است که بود حضرت صادق به خانه دورانی رسید محضر او شیعه ای خراسانی گلایه کرد به حضرت؛ که یا امام ششم! برای معرکه آماده‌اند این مردم نظر کنید مساجد پر از مسلمان اند کنون که شکر خدا شیعیان فراوان اند به خلق حجت خود را دگر تمام کنید زمان آن نرسیده ست تا قیام کنید؟ سخن رسید بدین جا، کلام کامل شد غلام خانه حضرت به خانه داخل شد امام گفت بیا و اطاعت از من کن تنور خانه ما را بیا و روشن کن همین که گشت تنور از حرارتش آذین خلیل وار برو بین شعله ها بنشین غلام خانه که هارون مکی است اسمش بدون اینکه ببینند ترس در جسمش بدون حرف اضافه در آن تنور نشست امام صادق درب تنور را هم بست پس از گذشت زمانی، میان خوف و رجا امام گفت فلانی! تنور را بگشا همین که باز شد آن از شراره ها گلگون غلام سالم سالم پرید از آن بیرون! امام گفت فلانی! عجیب ترسیدی! نظاره کن که چنین است شیعه! فهمیدی؟ تویی که دعوی یاری شیعه ها داری بگو که شیعه اینگونه چندتا داری؟ رها ز همهمه شیعیان صوری باش اگر که شیعه شدی، شیعه تنوری باش تنور گفتم و دیدم قلم صبور نبود تنور حادثه تنها همین تنور نبود دوباره در تب و تابی عجیب افتادم تنور گفتم و آمد حکایتی یادم تنور حضرت صادق اگر گلستان شد تنور خولی ملعون ز شعله سوزان شد تنور حضرت صادق اگر که علم افروخت سر حسین میان تنور خولی سوخت سر عزیز خدا و تنور آن فاسق در آن زمانه کجا بود حضرت صادق؟ سری که بود سرآمد به کل مافیها سری که خفت به دامان حضرت زهرا سری که دل ز تمام فرشته ها می برد سری که خنده آن دل ز مرتضی می برد سری چنان که به شب های شامیان کوکب سری که بود فقط روی شانه زینب سری که بود چنان خطبه نبی، سخنش سری که گریه نمودند پنج تن به تنش چرا تمامی موهاش سخت سوخته اند؟ سر عزیز خدا را چه سان فروخته اند؟ صدای قرآنش را شنیده ای خولی؟ به چند درهم سر را خریده ای خولی؟ کشیده مسح ز خون بر سر و گرفته وضو کدام دست دو دندان شکسته است از او؟ 🖋 شاعر: 🆔 @halghe_rendan
هدایت شده از حلقۀ رندان
گونه: موضوع: // قالب: وزن: شاعر: حجة‌الاسلام‌ ــــــــــــــــــ خرقه پوشان به وجود تو مباهات کنند ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند پارسایانِ سفرکرده به آفاق شهود در نسیم صلوات تو مناجات کنند پیش آیینه ی پیشانی تو هر شب و روز ماه و خورشید تقاضای ملاقات کنند پی به یک غمزه ی اشراقی چشمت نبرند گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کنند بعد از این، حکمتیان نیز به سر فصل حیات عشق را با نفس سبز تو اثبات کنند قدسیان چون ز تماشای تو فارغ گردند عطر انفاس تو را هدیه و سوغات کنند بعد از این شرط نخستین سلوک این باشد که خط سیر نگاه تو مراعات کنند ...❤️ 🆔@halghe_rendan
هدایت شده از حلقۀ رندان
گونه: موضوع: // قالب: وزن: شاعر: حجة‌الاسلام‌ ــــــــــــــــــ خرقه پوشان به وجود تو مباهات کنند ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند پارسایانِ سفرکرده به آفاق شهود در نسیم صلوات تو مناجات کنند پیش آیینه ی پیشانی تو هر شب و روز ماه و خورشید تقاضای ملاقات کنند پی به یک غمزه ی اشراقی چشمت نبرند گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کنند بعد از این، حکمتیان نیز به سر فصل حیات عشق را با نفس سبز تو اثبات کنند قدسیان چون ز تماشای تو فارغ گردند عطر انفاس تو را هدیه و سوغات کنند بعد از این شرط نخستین سلوک این باشد که خط سیر نگاه تو مراعات کنند ...❤️ 🆔@halghe_rendan
🔖 | نوسروده‌ای معرفتی در مدح مولا أمیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام به قلم فاش است این حقیقتِ مکشوف، راز نیست هرکس که خاک دوست نشد، سرفراز نیست چنگی به دل نمی‌زند این دهر بدعُنُق دنیا بدون مهر بُتان دلنواز نیست دنیا شکنجه دارد و آماج زجر و رنج زنهار، این عجوزه بدون جهاز نیست این کهنه‌نشئه کی عملی گشته وعده‌اش؟ بی‌آبروتر از فلک حقّه‌باز نیست صد داغ بر دلم زده دنیا و هیچ‌یک مانند داغ هجر نجف جانگداز نیست ماییم و خلوتی و سرشکی و دفتری تا هست مرتضیٰ به دو عالم نیاز نیست بیچارگان نقش زمین را خبر دهید: اینجا کسی به غیر علی چاره‌ساز نیست بر آستان عرشی‌ آن شاه لافتیٰ کو آن‌کسی که دست نیازش دراز نیست؟ از ازدحام خیل رسولان و انبیاء جایی در این مقام برای نماز نیست اینجا مباد غیر شه از شه طلب کنی شایستهٔ مزار علی حرص و آز نیست حجّاج را بگو ره دور از چه می‌روید؟ یک درصد از صفای نجف در حجاز نیست فرق است بین مرقد مولا و مولدش این خانه بی‌در است و در کعبه باز نیست یا مرتضیٰ، به جانب ما نیز درنگر این عبد سرسپرده سزاوار ناز نیست باری بتاز جانب صهیون که مثل تو در عرصهٔ نبرد کسی یکّه‌تاز نیست در دستگاه عشق، تمایُز مجاز نیست مهدی! کسی شبیه تو بی‌امتیاز نیست ✍ سیّد مهدی طباطبایی 📝 ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۴۰ 🏷 | | | | | 🆔@halghe_rendan