eitaa logo
حلقۀ رندان
333 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
756 ویدیو
36 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ــــــــــــــــــ دیشب گذری کردم از کوچه ی میخانه دیدم همه مستان را دیوانه ی دیوانه ساقیِ بلاجویان شاداب و لبِ خندان می داد به سرمستان پیمانه به پیمانه من بودم و تنهایی در حلقه ی شیدایی دستی ز کرم آمد ناگاه روی شانه گفتا منشین خاموش در محفل ما رندان برخیز غزل خوان شو مستانۀ مستانه سرمست بخوان یا هو جای نگرانی نیست مولاست که می بخشد عیدانۀ شاهانه برخواستم و خواندم یا محسن و یا مُجمِل ما را بنواز امشب ای لطف کریمانه! هو هاتفی از یثرب می گفت دم مغرب افطار بفرمایید از سفره ی جانانه فرمود کسی مولا فرموده بفرمایید کردند همه طاعت فرمان ملوکانه چه سفرۀ رنگینی گسترده به ایوان بود بسم الله هنگام افطار «حسن جان» بود ای خال و خط و چشمت تصنیف دل آرایی نامت حَسن و حُسنت سرچشمه ی زیبایی هم قامت تو موزون هم صورت تو محشر پا تا سرت ای مولا! مجموعه ی غوغایی افلاک همی گردد گِرد قد و بالایت رخسارْ جهان افروز گیسو شب یلدایی ای روزی هر روزم وابسته به دستانت ای کاش که رِزقَم را همواره بیفزایی اوّل قمر طاها اوّل پسر مولا اوّل ثمر عشق صدیقه ی کبرایی ای سفره ی گسترده وی رحمت بی پایان! ما را بنواز امشب ای رأفت زهرایی کو حاتم طایی تا پیش تو زند زانو سالار کریمانی تو حاتم طاهایی ای حِلم خداوندی اسطوره ی صبری تو فرمانده بی لشکر سردار شکیبایی رویای شب و روزم خورشید دل افروزم عمری ست که با عشقت می سازم و می سوزم ادامه در پست بعد...👇👇
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ــــــــــــــــــ ای نام گران قَدرَت بسم الله قرآن ها وی جنبش لب هایت آرامش طوفان ها هر کس غزلی خواند در مِدحَت تو جانا می بندد و می سوزد دیوان غزل ها را خورشیدی و چون خورشید سلطانیِ تو محرز ای سـیطره ات حاکم بر سلطه ی سلطان ها ای میمنۀ هستی در میسره ی چشمت وی هم چو علی فاتح در عرصه ی میدان ها در چـشم بلا خیزت خون همه خوابـیده ای کشته ی بالفطره از حُسن تو انسان ها هم عرش تو را خواهد هم فرش تو را خواند پایی بزن ای عرشی! در گوشه ی ویران ها لب وا کن و لبیکی آهسته بگو آخر مُردند به عشق تو این پاره گریبان ها در پاسخ این پرسش «الملکُ لِمنْ اَلیوم» رو سوی تو می چرخد انگشت سلیمان ها فریاد زنم محشر از عمق دل مستم از طایفه ی عشقم ... مجنون حسن هستم امشب دل دیوانهْ بی تاب حسن گوید با دست تهی چشمِ پر آب حسن گوید عشق تو خیالاتی کرده است مرا آقا هر شب دل آشفته در خواب حسن گوید با رحمت و احسانِ چشمانِ پر از خیرت این عاشق شیدا را دریاب...! حسن گوید امشب همه ذرات هستی حسنی هستند خورشید، زُحل، ناهید، مهتاب حسن گوید کی غلغله می افتد؟ در جان همه عالم... وقتی لبِ عطشانِ ارباب حسن گوید ذرات به توصیف اوصاف تو مشغولند سجاده و تسبیح و محراب حسن گوید ای محور بخشایش در ماه عنایت ها ماه رمضان رب الارباب حسن گوید ای احسن اسماءِ حُسنای خداوندی درحُسن تو می بینم غوغای خداوندی
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ــــــــــــــــ صدا آری صدا جان جهان را زیرو رو می کرد پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو می کرد نفس های خودش بود آن صدای با طمأنینه صدایی که شب معراج با او گفتگو می کرد نمی دانم چرا اما پیمبر بعد معراجش عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو می کرد خدا آن شب سخن می گفت با صوت یداللهی خدا پیش محمد(ص) دست خود را داشت رو می کرد خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع علی در مسجد حنانه کفشش را رفو می کرد نفهمیدیم مولا را... نفهمیدیم بعد از جنگ علی شمشیر را با اشک هایش شست و شو می کرد اگر او یازده تن را به جای خود نمی آورد چگونه با نبود او زمین یک عمر خو می کرد... ــــــــــــ پی نوشت: اثر تصویری فوق از آثار استاد می باشد. به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ــــــــــــــــــــــــ در ساعتي که هول مکرّر داشت ديوارهاي خانه تَرَک برداشت ممنوع بود رد شدن، امّا زن در دست، حکمِ «رد شو و بُگذر» داشت حسّي لبالب از «شعف» و «وحشت» حسّي «شگفت» و «دلهره آور» داشت در قلب او جوانه ي يک گُل بود يک سينه آرزوي معطر داشت هرچه ستاره مست شد و رقصيد شب را صداي شادي و دف برداشت صد صف فرشته سجده به کودک کرد آن لحظه، عرش حالتِ ديگر داشت (شصت و سه سالِ بعد) همان کودک يک روز صبحِ زود که از در داشت ـ مي رفت سمت کوچه، زمين ناليد از آن چه روزِ فاجعه در سر داشت بانگ اذان شنيده شد از مسجد مردي براي دفعه ي آخر داشت... :«پاشو غريبه!» :«کيست؟» :«منم!» يعني: اصرار بر آن چه مقدّر داشت :«قَد قامتِ الصّلوه!» :«نه، وقتش نيست!» در سجده، ضربه حالت بهتر داشت :«سبحانَ رب...» و وقت مناسب شد اين سجده حکم وقتِ مقرّر داشت :«فزتُ و ربِّ...» کعبه به خود لرزيد ديوارهاي کوفه تَرَک برداشت...
گونه: و موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ـــــــــــ پیچید در حوالیِ آن شهر شوم و شاد آیا علی ولیِ خدا؛ در نماز بود؟ حقُّ الیقین به دست کسی کشته شد که او در شکِّ چند و چارِ برادر نماز بود آنان که فرق حیدرِ صفدر شکافتند پیشانیانشان همه داغ سجود داشته سخت است اگر چه باور این ادّعا ولی تلخ است این حقیقت؛ امّا وجود داشت گفتند: خارجیست که از حقّ عدول کرد وز دین خروج کرد حسین بن مرتضی عصیانِ طوفِ خانۀ سنگی به چپ ز راست اینگونه بود علتِ آغازِ کربلا اینگونه بود نیتشان؛ قُرب و سَبحِه گو برخی که در مقرّ دعا مستقر شدند شمشیر بر حقیقت اسلام می زدند لبیّک گو به آل خدا حمله ور شدند روزی به حکم ظاهر قرآن حَکَم شدند این حافظان صورتِ قرآن بی غدیر بی چهارده روایتِ تفسیرِ این کتاب «یَهدی بِهِ» نگو که «یُظّلُ بِهِ کثیر» فردا همین کسان شتر کینه را سوار شمشیر در مقابل موعود می کشند تا سرنوشت منجیِ حقّ را عوض کنند تیغ در آستین شده را زود می کشند اینگونه بود غصۀ تاریخِ پیش از این زین گونه است قصّۀ تاریخِ بعدِ ما لعنت بر این تحجّر مُستوجب غَضَب نفرین بر این شریعت همراه با ریا
شب 20 رمضان 1442_حرم مطهر رضوی.mp3
زمان: حجم: 7M
🏷فایل صوتی درج شده مربوط به شب 20 رمضان 1442 می باشد. این شعر امشب توسط مداح اهل بیت حاج محمود کریمی نسبت به وقایع اخیر و بازتاب تاریخ أمیرالمؤمنین درحال حاضر خوانده شد. شاعر این أثر می باشد. در ادامه متن این شعر را ملاحظه بفرمائید:👇👇
گونه: موضوع: / قالب : وزن: شاعر: ـــــــــــ به آخر رسیدی از اول بخوانش مُطنطن سرودم، مُطوّل بخوانش به شکرانه‌ی صبح با من بخوانش مطوّل سرودم مطنطن بخوانش از این شاه که مُلک در شرق دارد چو آل علی تاج بر فرق دارد چنان ملک ما را صفاتش گرفته که از جذبه‌اش شرق آتش گرفته سهام طلوعش به قلب شب آید کَلَمحِ البَصَر اَو هُوَ اَقرَب آید گرفته به رسم یلان و اساطیر قلم را به دستی و دستی به شمشیر شده نام هر کس به ری زیست، رازی چه رازی‌ست با این سفیر حجازی؟ زَخاریف اذکار سوغاتی او اَجِرنا مِنَ النّار سوغاتی او تفاسیری از قلب آیینه دارد یَمی از احادیث در سینه دارد روایت روایت به او مستند شد به او مستند شهر ما تا ابد شد از او گفته هر کس حدیثی بگوید که از تربت او محدث بروید مزارش شده زادگاه کلینی شده ملجاء انقلاب خمینی قدومش چه لطفی به این سرزمین کرد و این پهنه را مرکز مؤمنین کرد دو دنیا به کام مریدان وی شد رسید و همان دم مسیحای ری شد دوانده دمش ریشه در جانِ تهران در آن چارده بابِ قرآنِ تهران عزیزِ ذراری سبط کریم است کرم، ارث اجداد عبدالعظیم است حسن داشته بارگاهی شبیهش سپرده به زوار جدش ضرحیش و با خویش این خاک را برده بالا به اندازه‌ی کربلای معلّی چقدر این زیارت بهایش عجیب است کَمَن زارَ کربُبلایش عجیب است ببین خوان پر برکت مردم ری و ربطی ندارد به آن گندم ری در آن قصه‌ی دیگری در میان بود نگاه طمع بر جویِ اصفهان بود برایش به تاریخ آتش کشیدند به سودای آن عشق را سر بریدند ولی کرد آن خون پدیدار حق را خدا می‌رساند به حق دار حق را به آخر رسیدم از اول بخوانش مطنطن سرودم مطوّل بخوانش؛
گونه: موضوع: // قالب: وزن: شاعر: حجة‌الاسلام‌ ــــــــــــــــــ خرقه پوشان به وجود تو مباهات کنند ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند پارسایانِ سفرکرده به آفاق شهود در نسیم صلوات تو مناجات کنند پیش آیینه ی پیشانی تو هر شب و روز ماه و خورشید تقاضای ملاقات کنند پی به یک غمزه ی اشراقی چشمت نبرند گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کنند بعد از این، حکمتیان نیز به سر فصل حیات عشق را با نفس سبز تو اثبات کنند قدسیان چون ز تماشای تو فارغ گردند عطر انفاس تو را هدیه و سوغات کنند بعد از این شرط نخستین سلوک این باشد که خط سیر نگاه تو مراعات کنند ...❤️ 🆔@halghe_rendan
گونه: موضوع: علیه السّلام / سلام الله علیها / قالب: وزن: شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت در اصلْ مصطفی ز علی اذن را گرفت دیدند خواستگار علی بود ظاهراً یک روح بود عشق ولی در دو تا بدن زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت الحق علی به خواستگاری خویش رفت زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب ؟ تو حیدری و هر چه که فریاد زد سروش پیدا نشد برای تو در عرشْ ساق دوش بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار دست خدا نموده به پا کفش وصله دار دنیا شنید گر چه ز لب های مصطفا در اصل خطبه خواند برای شما خدا چون در شب زفاف شما فرش می شود با این دلیل عرش خدا عرش می شود سابیده اند قند ستاره به تور ابر در عقد هم شدند دو تا رشته کوه صبر زَوّجتُ عشق جزءِ سپاه علی در آ اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ از تو بهشت تا که جوابت بلی شود با تو علی میان خلایق علی شود در بند تو زده پدر خاک را خدا عقد تو کرده جمله ی " لولاک " را خدا کردند اشک های علی را محاسبه مهریه ی تو آب شد عند المطالبه آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت هذا موکّلی پر جبریل گُر گرفت دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید 🆔@halghe_rendan
گونه: موضوع: علیه السّلام / سلام الله علیها / قالب: وزن: شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ماه هر شب تا سحر محو تماشای علی‌ست تازه در این خانه زهرا ماه شب‌های علی‌ست چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست چشم زهرا روشن از روی دلارای علی‌ست با شگفتی‌های دنیای علی بیگانه‌ایم این‌ که دنیا پیش او هیچ است دنیای علی‌ست بارها با اشک خود زخم علی را بسته است گرمی این دست‌ها تنها مداوای علی‌ست روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا این که محشر خاک پای اوست زهرای علی‌ست یاعلی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست آخرش امضای زهرا عین امضای علی‌ست عباس شاه‌زیدی
هدایت شده از حلقۀ رندان
گونه: موضوع: // قالب: وزن: شاعر: حجة‌الاسلام‌ ــــــــــــــــــ خرقه پوشان به وجود تو مباهات کنند ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند پارسایانِ سفرکرده به آفاق شهود در نسیم صلوات تو مناجات کنند پیش آیینه ی پیشانی تو هر شب و روز ماه و خورشید تقاضای ملاقات کنند پی به یک غمزه ی اشراقی چشمت نبرند گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کنند بعد از این، حکمتیان نیز به سر فصل حیات عشق را با نفس سبز تو اثبات کنند قدسیان چون ز تماشای تو فارغ گردند عطر انفاس تو را هدیه و سوغات کنند بعد از این شرط نخستین سلوک این باشد که خط سیر نگاه تو مراعات کنند ...❤️ 🆔@halghe_rendan
هدایت شده از حلقۀ رندان
گونه: موضوع: // قالب: وزن: شاعر: حجة‌الاسلام‌ ــــــــــــــــــ خرقه پوشان به وجود تو مباهات کنند ذکر خیر تو در آن سوی سماوات کنند پارسایانِ سفرکرده به آفاق شهود در نسیم صلوات تو مناجات کنند پیش آیینه ی پیشانی تو هر شب و روز ماه و خورشید تقاضای ملاقات کنند پی به یک غمزه ی اشراقی چشمت نبرند گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کنند بعد از این، حکمتیان نیز به سر فصل حیات عشق را با نفس سبز تو اثبات کنند قدسیان چون ز تماشای تو فارغ گردند عطر انفاس تو را هدیه و سوغات کنند بعد از این شرط نخستین سلوک این باشد که خط سیر نگاه تو مراعات کنند ...❤️ 🆔@halghe_rendan