#منظررندان
گونه: #مدح
#مرثیه
موضوع: #امامصادقعلیهالسّلام
قالب شعر: #غزل
وزن: #مفاعیلنمفاعیلنمفاعیلنمفاعیلن
شاعر: #سعیدهکرمانی
مشابه: #الایاایهاالساقیادرکاسأوناولها
ـــــــــــــــ
دهان شیرین به قول قال صادق میشود گاهی
حدیثت نقل استادان حاذق میشود گاهی
برای روشنی بخشی به دنیا هستی اما حیف
که ابری سد راه صبح صادق میشود گاهی
هوای بین گیسویت تنفسگاه خوشبوییست
اگر هر حزب بادی هم موافق میشود گاهی
رییس مذهبی و هادی راه و بنی آدم
سزاوارخلایق هرچه لایق میشود گاهی
تنور نان این خانه محبات را نسوزاند
که از نان محبت نار عاشق میشود گاهی
همیشه سفرهی روضه کنار منبرت پهن است
که از روضه دلی با دین مطابق میشود گاهی
اگر در چنگ دشمن جانمازت مانده طوری نیست
متاع قیمتی اقبال سارق میشود گاهی
مسیر روضهات از معبر کوچه گذر کرده
در و دیوار همرنگ شقایق میشود گاهی
اگر حتی نسوزد مادری پشت در از هیزم
نصیب از احتراق بیت هقهق میشود گاهی
زغالی سرخ و میخی گر گرفته باز همدستاند
در چوبی اگر آیینهی دق میشود گاهی
#منظررندان
گونه: #حکایت
#پند
موضوع: #امامصادقعلیهالسّلام
قالب شعر: #قصیده
وزن: #مفاعلنفعلاتنمفاعلنفعلن
شاعر: #مسعودیوسفپور
مشابه: #زگریهمردمچشممنشستهدرخوناست
ـــــــــــــــ
علّامۀ مجلسی در بحار الأنوار(بحار، ج 100، ص 441) نقل می کنند:
بشار مکاری می گوید:در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم...
غلام گفت که در میزنند...بشّار است
کسی دلش به نظر بی قرارِ دلدار است
رسید و داد سلامی امام صادق را
غنیمت اند دقائق، زمانِ دیدار است
امام آمد و خرما به او تعارف کرد
نخورد و گفت غمی در دلش تلمبار است
نخورد و گفت زنی بین راه دیدم که
به دست مأموری سنگدل گرفتار است
به استغاثه کمک میگرفت از مردم
دریغ...راهِ ستم باز و جاده هموار است
بگو حکایت این قصه چیست یا بشار
بگو اگر چه برای تو نقل دشوار است
زنی که خورد زمین، پای او گرفت به سنگ
گلوی تشنه ام از دردِ بغض سرشار است
کدام جرم به زندان کشید پایش را
همین...همینکه فقط از خلیفه بیزار است
به زعمِ من لَعَنَ الله ظالمیک که گفت
به عشق فاطمه افتادنش هم ایثار است
شبیه ابر بهاری گریست چشم امام
هوای شهر چه امروز سرد و غمبار است
به مسجد آمده در حق زن دعا بکند
امام رحمت محض است، یار و غمخوار است
خلاصه از دل زندان خلاص شد آن زن
دعای خیر امام است آنچه در کار است
امام گفت سلام مرا به او برسان
بگو که هدیه ی ما بر تو هفت دینار است
مقام لعن ببین تا کجاست دوست من!
در این حدیث نظر کن که حرف بسیار است
دعای خیر و سلام است و هدیه ی مولا
به مذهبی که مرا هست، لعن معیار است
ثواب شعر به علامه مجلسی برسد
که این روایت ناب از بحار الانوار است
14.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#منظررندان
گونه: #مدح
موضوع: #حضرتمعصومهسلاماللهعلیها
قالب شعر: #غزل
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعلینمفعولفاعلاتمفاعلین
شاعر: #سیّدحمیدرضابرقعی
ـــــــــــــــ
در آسمان ملائکه ی خوش ذوق شهر بهشت را که بنا کردند
اول به سوی صحن و سرای تو چندین هزار پنجره وا کردند
مشتی ستاره از فلک آوردند در سفره های ما نمک آوردند
بس که بهار از فدک آوردند در شهر قم مدینه به پا کردند
با چشم های غرق عطش دیدیم گنبد درون آینه ی حوض است
آن کاسه های پر شده از خورشید سیرابمان از آبِ طلا کردند
ملا حسین مولویِ مداح همراه شمس و عاصی و خورشیدی
از بس که بوده اند نمک گیرت در هر مقام شور به پا کردند
صحن عتیق و جلوهء دیرینش با چلچراغِ خوشهء پروینش
اینها به اتفاق مضامینش پروانه را مدیحه سرا کردند
ما قاصریم وصف تو را وقتی امثال مرعشی و بروجردی
یک عمر روزه های معطر را با بوسه بر ضریح تو وا کردند
تکرار فاطمه است عبور تو ، توصیف زینب است مرور تو
معصومه نام داشت حضور تو ، اما تو را کریمه صدا کردند
ای تا همیشه کار تو کارستان اثبات کرده شوکت تو هر آن
هرگز نکرده اند همه مردان کاری چنان که فاطمه ها کردند …
یک وقت میگوییم علی را “که” کشت و یک وقت میگوییم “چه” کشت؟ اگر بگوییم علی را “که” کشت، البته عبدالرحمن ابن ملجم و اگر بگوییم علی را “چه” کشت؟ باید بگوییم: جُمود، خشک مغزی و خشکه مقدسی.
| شهید مطهری |
#هجرت_نوشت
#منظررندان
سالکی به استادش از سختی راه گله کرده بود. استاد در پاسخ فرموده بود: برادرم؛ راه توحید، راهی است که امیرالمومنین علی(ع) از طولاني بودن آن “آه من قلة الزاد” می گوید،
ما دیگر جای خود داریم...
#هجرت_نوشت
#منظررندان
شیعه تافته جدا بافته است!
تقدیرش با همه فرق میکند....
مثل ده سالگی علی،
عقایدش را به سخره میگیرند.
بوی خطر که به مشام میرسد،
تنهایش میگذارند و
تنهایش میگذارند و
تنهایش می گذارند...
#کتاب_حیدر
#هجرت_نوشت
#منظررندان
آسمان این روز ها
بغض فرو خورده حیدر را میبارد!
گاهی هم فریاد میزند و دل میلرزاند...
تا ثابت کند که «تَهدّمت والله ارکان الهُدی»
#سلیلة_الزهرا
#هجرت_نوشت
#منظررندان
- در خانه زینب است، رهایم دگر کنید
آری رعایت دل او را امام کرد...💔
#هجرت_نوشت
#منظررندان
ای ذره ذره ؛ مو به مو ؛ نقشت تماما نقشِ او
امشب بیا بر گفتگو با ما بفرما کیستی ؟!
#هجرت_نوشت
#منظررندان
عجب که خفت به خون شمس آسمان ولا
نکرد شرمی و باز آفتاب کرد طلوع...
#مرحوم_عابد_تبریزی
#هجرت_نوشت
#منظررندان
#هجرت8
#منظررندان
#شهادتأمیرالمؤمنین
#شعربصیرتی
عالم امشب سیه به تن دارد
بسکه داغِ أبالحسن دارد
داغ، تنها سر شکافته نیست
علی از داغ انجمن دارد
داغِ فقدان سید بطحا
داغِ هر روز تازهِ زهرا
داغِ نیزه به قلبِ قرآن و
وحیِ افتاده زیر پایِ جفا
داغِ رأیِ مذاکراتِ سیاه
چه صلاحی؟ که رفته در بی راه
مکرِ بِن عاص و سادگیِ خواص
که علی را نمود خلعِ سپاه
سرِ نیزه که رحلِ قرآن شد
وقت تضعیفِ مردِ میدان شد
آخرین ضربه های مالک بود
أشعری شیر شد، رجز خوان شد
تیر قومِ جَمل کِشان یک سو
زهرِ خشکِ مقدّسان یک سو
داغِ شلاقّ، داغِ سلبِ امید
داغِ تسلیم نخبگان یک سو
اشعثی فتنه در سپاه انداخت
اشعری سنگ را به چاه انداخت
در حقیقت به اسم خیر و صلاح
اشعری جنگ را به راه انداخت
شر شد و فتنه شد، تلاطم شد
امر مولا در این میان گم شد
رشته افتاد دستِ جاسوسان
اشعری انتخاب مردم شد
اگر آن بزدلانِ در صِفِّین
جایِ تهدیدِ جانِ حقِّ یقین
پیروی از امام می کردند
وضع بسیار بود بهتر از این
نه خوارج به عصر امده بود
نه خوارج به عرصه امده بود
و نه امروز داعشی موجود
نه أثر بود از یهود و سعود
پسر عاص راه را چرخاند
همه را امّت پیمبر خواند
اشعری رامِ حرفِ زیبا شد
تا که سفیانی اش برادر خواند
ابلهی در نشست نا فرجام
با زبان و تبسمی شد خام
حقّ مولا دوباره غارت شد
حقِّ مردم به باد رفت تمام
آل سفیان کنون کم آورده
پدرش را یمن درآورده
آنکه می گفت جنگ در ایران
حال قرآن به نیزه ها کرده
جنگِ ما، جنگِ فقر و غناست
هرکه با مرتضاست، با فقراست
دو سه تا ضربه مانده تا نُصرت
یمن امروز اَشترِ مولاست
#منظررندان
#قرارگاهرندان
گونه: #مدح
موضوع: #امامحسن
قالب شعر: #غزل
وزن: #فعلاتنفعلاتنفعلاتنفعلن
شاعر: #سیّدمحمّدجوادشرافت
مشابه: #دارماززلفسیاهشگلهچندانکهمپرس
ــــــــــــــــــــــــ
مضمون بیبدیل غزلها تبسمت
میآورد به وجد غزل را تبسمت
غمگینترین روایت دنیاست اشک تو
شیرینترین حکایت دنیا تبسمت
در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است
غم میچکد ز چشم تو اما تبسمت...
یک شهر پیش روی تو دشنام هم دهد
پاسخ نمیدهی تو مگر با تبسمت
شیرینتر است نزد فقیران کدامیک
خرمای دست بخشش تو یا تبسمت؟