#دردانه
#دوبیت
#حافظایمانی
#قمربنیهاشم
پلنگان در پی ماه بنی هاشم خطر کردند
نفهمیدند، تنها هستی خود را هدر کردند
خدا فرمود: نور غیرتش تکثیر خواهد شد
سپس شمشیرها خورشید را شق القمر کردند
#هجرت4
#منظررندان
گونه: #مرثیه و #تعریض
موضوع: #امیرالمؤمنین
قالب شعر: #چارپاره
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلنفاعلن
شاعر: #حافظایمانی
مشابه: #بنمایرخکهباغوگلستانمآرزوست
ـــــــــــ
پیچید در حوالیِ آن شهر شوم و شاد
آیا علی ولیِ خدا؛ در نماز بود؟
حقُّ الیقین به دست کسی کشته شد که او
در شکِّ چند و چارِ برادر نماز بود
آنان که فرق حیدرِ صفدر شکافتند
پیشانیانشان همه داغ سجود داشته
سخت است اگر چه باور این ادّعا ولی
تلخ است این حقیقت؛ امّا وجود داشت
گفتند: خارجیست که از حقّ عدول کرد
وز دین خروج کرد حسین بن مرتضی
عصیانِ طوفِ خانۀ سنگی به چپ ز راست
اینگونه بود علتِ آغازِ کربلا
اینگونه بود نیتشان؛ قُرب و سَبحِه گو
برخی که در مقرّ دعا مستقر شدند
شمشیر بر حقیقت اسلام می زدند
لبیّک گو به آل خدا حمله ور شدند
روزی به حکم ظاهر قرآن حَکَم شدند
این حافظان صورتِ قرآن بی غدیر
بی چهارده روایتِ تفسیرِ این کتاب
«یَهدی بِهِ» نگو که «یُظّلُ بِهِ کثیر»
فردا همین کسان شتر کینه را سوار
شمشیر در مقابل موعود می کشند
تا سرنوشت منجیِ حقّ را عوض کنند
تیغ در آستین شده را زود می کشند
اینگونه بود غصۀ تاریخِ پیش از این
زین گونه است قصّۀ تاریخِ بعدِ ما
لعنت بر این تحجّر مُستوجب غَضَب
نفرین بر این شریعت همراه با ریا
#ضیافترندان
#منظررندان
#حلقۀرندان
گونه: #مدح
موضوع: #مبعثرسولاللهصلیاللهعلیهوآله
قالب شعر: #مثنوی
وزن: #مفاعلنفعلاتنمفاعلنفعلن
شاعر: #حافظایمانی
مشابه: #تنتبهنازطبیباننیازمندمباد
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
سفر به سرمه به صحرا، ختن ختن هيجانم
خروش خشم دو دريا، گريخت از ضربانم
مقام عشق به غار و مكان عشق به پستو
سفر به منزل آخر، سفر به پلك پرستو
صدای چهچهه سودای ِ بال سيل پَری شد
درخت نعره زد و از صدای خود سپری شد
درخت شِرشِره بسته به شمعدان شكوفه
و خاك، سبزه به دندان گرفتهبان ِ شكوفه
به سينهريزی الماس ، دُور گردن قرآن
قسم به سيره ی ياسين، قسم به سوره ی رحمن
دلم به رسم ادب نه، دلم به شرط شهادت
دوباره نذر جنون شد الی لقاء قيامت
به هفتههای هوايی بگو بهانه گرفتم
كه هفت مرتبه اين تير را نشانه گرفتم
كه هفت ركعتْ مغربْ اشاعه میدهد او را
كه هفت بابِ بهشتی به چشم مینهد او را
كه هفتسين ِ بهاران گرفته رنگ عبايش
كه هفت پيكر، جامی گرفتهاند برايش
عبای سبزه در ابريق مَرغزار مبارك
قدم به منبر شاهانه ی بهار مبارك
ركابِ هجرت خورشيد، سمت صبح فروزان
حريم امن الهیست غار ثُور، هنوز آن ـ
دو بال گرم كبوتر به عنكبوت تنيده
حصار محكمی از اين دو تار سُست كشيده
به سينهريزی الماس ، دور گردن قرآن
قسم به سيره ی ياسين، قسم به سوره ی رحمن
هلال ماه مبارك ... نماز فطر فلسطين ...
قسم به تين و زيتون، قسم به تون و زيتين
چهل ز چلّه برآمد، گل از گلاب شمارا
بگو به ساقی باقی كه اين شراب شما را
حرا حرارت ما شد بساط عشق مهيّا
و مَهلاً اِقراءُ اِقراءْ، و اِقراءْ اِقراءُ مَهلا
نگار من كه به مكتب نرفته چلّه ی صد شد
نود زبانه اوستا در اين كرانه رَصَد شد
صفا به سعی خودش راه برد بر عرفاتش
مِنا دو مروه ی دلدادگی شد از اثراتش
ببين كه ماه فرو مانده از جمال محمّد
و هيچ سرو نرويد به اعتدال محمّد
هزار سعدی اگر عاشقی كنند و جوانی
بگو كه عشق محمّد بس است و آل محمّد
دوازده حجرالاسود است چشم سياهش
هزار شمسه ی شمسیست روی دختر ماهش
چقدر سوره ی قرمز در اين انار رسيده
هزار لب، صد و بيست و چهار بار رسيده
منم كه پای خودم را به پای دار كشيدم
منم كه سرمه به چشمان انتظار كشيدم
نه مشركی كه بتش را هزار بار بخواند
نه دختری كه بخواهد هنوز زنده بماند
اگرچه حاجت، بی حجّ و بیبهانه روا شد
چهار ركعت انگور، در نماز بهپا شد
عطش به چهچهه آمد از آن ادامه ی انگور
چهار ركعتِ واجب در اين اقامه ی انگور
اذان بگو كه به مستی وضو گرفت شرابم
بخوان اقامه ی می را ! بنوش ! مست وخرابم
اذان بگو كه شراب دلم به جوش درآمد
بگو اقامه ی گلبانگ مِی به نوش درآمد
پيالهگاه نگاهت ... بريز و مستترم كن
به نام نامی آتش، وطنپرستترم كن
وطن دلیست پر از تو، پر از تجلّی سرمد
فروغ آتش دل چيست جز ولای محمّد
هوای چشم تو ما را به صلح و جنگ كشيده
و مهر ِ روی تو خورشيد را پلنگ كشيده
بيا كه وزن سماعم هوايی نفست شد
بهل كه دف هوسش سر به ضرب لنگ كشيده
به كشتگان بلا كشتی شراب بنوشان
كه موج، دست به پيشانی نهنگ كشيده
جنون بريز در احوال سركشان طريقت
كه كار سوره ی باران به وحی سنگ كشيده
عروج كن در افلاك ماسِوای رسولان
قدم بنه بر چشمان لوليان غزلخوان
حروف دل را ترتيل كن به ابجد مستی
برآور از بغلت دست دين بادهپرستی
تو آمدی كه بنوشند راهبان نفست را
دليل ديرنشينان كنند كار و كست را
تو آمدی كه علاج و سراج باديه باشی
برای خون گران ِ مقرّبان ديه باشی
تو آمدی كه جهان در ضلال يأس نميرد
و هيچكس كامی جز به نام عشق نگيرد
سپاه ابرهه تعجيل كرده قبل ابابيل
بگو ببارد باران، بگو ببارد سجّيل
به نخلهای مسلمان بگو جوانه بريزند
برای رشته ی تسبيح، دام و دانه بريزند
اگرچه پای خودم را به پای دار كشيدم
اگرچه سرمه به چشمان انتظار كشيدم
چقدر كوه اُحُد باشم و چقدر بسوزم
چقدر جامه برای نفاق شهر بدوزم
بگو به شرح فراق تو سينهسينه بگريم
پر از بقيع ببارم، پر از مدينه بگريم
الا به گرد صدايت پيالههای حرايی
« الا مسافر صحرا خدا كند كه بيايی »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
⚠️لطفاً پیاله هایتان را دم دست قرار دهید...
به جهت پیوستن به #حلقۀ_رندان و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd