#منظررندان
گونه: #مدح
موضوع: #امیرالمؤمنین علیه السّلام / #حضرت_فاطمه سلام الله علیها / #پیوند_مهروماه
قالب: #مثنوی
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر:#مهدی_رحیمی #زمستان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت
در اصلْ مصطفی ز علی اذن را گرفت
دیدند خواستگار علی بود ظاهراً
یک روح بود عشق ولی در دو تا بدن
زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت
الحق علی به خواستگاری خویش رفت
زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب
غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب ؟
تو حیدری و هر چه که فریاد زد سروش
پیدا نشد برای تو در عرشْ ساق دوش
بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار
دست خدا نموده به پا کفش وصله دار
دنیا شنید گر چه ز لب های مصطفا
در اصل خطبه خواند برای شما خدا
چون در شب زفاف شما فرش می شود
با این دلیل عرش خدا عرش می شود
سابیده اند قند ستاره به تور ابر
در عقد هم شدند دو تا رشته کوه صبر
زَوّجتُ عشق جزءِ سپاه علی در آ
اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ
از تو بهشت تا که جوابت بلی شود
با تو علی میان خلایق علی شود
در بند تو زده پدر خاک را خدا
عقد تو کرده جمله ی " لولاک " را خدا
کردند اشک های علی را محاسبه
مهریه ی تو آب شد عند المطالبه
آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت
هذا موکّلی پر جبریل گُر گرفت
دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید
دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید
🆔@halghe_rendan
حلقۀ رندان
#منظر_رندان
گونه: #حکایت/#مدح
موضوع: #مباهله/#امیرالمؤمنین علیه السّلام
قالب شعر: #قصیده
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #غمگین_اصفهانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ختم رسل ز فرط عنایات کامله
بر پاپهای نجران بنْوشت مرسله
کای قوم دور مانده ز شرع و صراط دین!
تا کی ز حق ببایدتان بُعد و فاصله؟
آمد دمی که جهل ز سرها کنید دور
شد وقت آن که کید ز دلْتان شود یله
مأمورم از خدای احد تا که با شما
یک کار از سه کار نمایم معامله
یا دین حق قبول و یا جزیهام دهید
یا آن که با شما بنمایم مقابله
چون شد وصول نامه بر آن قوم ناصواب
از آن رسیله سخت افتاد ولوله
آراستند مجلس شوری كه اندر او
بتْوان مگر كنند همی حلّ مسأله
کردند یک دو روزی با هم مکابره
افتاد در میانهی آنها مجادله
در آن گروه ده دله یک نفس پاک بود
کاو بود با رسول و خداوند یکدله
گفت: ای گروه! چند نمایید قیل و قال؟
تا چند و کی ببایدتان این مماطله؟
در امر هو کنید چرا این مسامحه؟
در دین حق کنید چرا این مساهله؟
باللَّـه! که این محمّد باشد همان کز او
معدوم میشود همه ادیان باطله
هان! بنگرید جمله بر اخبار انبیا
هان! بنگرید جمله بر آیات منزله
این است آن که موسی گفته است در حقش
باشد شبان و هر چه بُوَد در جهان، گله
این است آن یگانه پیمبر که بر مسیح
مریم شد از دمش به یکی نفخه حامله
گفتند پس ببایدمان سوی او کنیم
زآنسان که خضر سوی بقا طیّ مرحله
هشتاد تن که سیّد و عاقب بر آن گروه
بودند شیخ و راهبر و میر قافله
زآن پس سوی مدینه چو حاجی سوی حرم
کردند طیّ مرحله با زاد و راحله
کوته کنیم قصّه ز بعد سه روز چون
کردند با رسول گرامی مقابله
بس نکتهها شنیده و گفتند و عاقبت
کردند ابلهانه قبول مباهله
آن گه رسول و دختر و داماد و دو پسر
گشتند حلقهوار به یک جایْ سلسله
قرآن تمام از الف، آن گاه تا به یا
گردید جمع یکجا چون بای بسمله
باری؛ نکرده نفرین، دیدند آن گروه
افتاده در زمین و فلک، شور و غلغله
آماده از سحاب در آفاق، رعد و برق
افتاده در جبال ز تب، لرزه زلزله
نزدیک شد نجوم درافتد از آسمان
نزدیک شد که چرخ بماند ز هروله
از ترس گشت رُخْشان مانند زعفران
وز بیم گشت دلْشان پرخون چو آبله
سوی سحاب رحمت یزدان روان شدند
افراخت بیم در دلشان چون که مشعله
در نزد بوتراب نهادند رخ به خاک
زآنسان که او به نزد خدا گاه نافله
شاهنشهی که خصم خود اندر گه جدال
پا در کمند بنْهد و گردن به سلسله
آن کس که کم ز مزرعهی قدرتش بُوَد
از دانه، خرمن مه و از خوشه، سنبله
هشتند بار جزیه ز ذلّت به دوش خویش
مشرک هماره بار مذلّت کشد؛ بله
از بعد این چکامه، «غمگین»! کجا رواست
کز طبع خویشتن بنمایی دگر گله؟
در مدح آل احمد و احباب او مدام
میکوش بهر کسب شرف نز پی صله
شاعر: #غمگین_اصفهانی
🆔@halghe_rendan
حلقۀ رندان
📜بسم ربّ الحُسَین نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا #محتشم_کاشانی
#گلاب
#منظر_رندان
گونه: #مدح/#مصیبت
موضوع: #امام_حسین علیه السّلام
قالب شعر: #غزل
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #سیده_تکتم_حسینی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این خانهای که خشت به خشتش پر از غم است
عمریست وقف روضۀ ماه محرم است
با دستهای پیر پدر قد کشیده است
آجر به آجرش اگر اینقدر محکم است
در این محل نسیم اگر مویه میکند
از عاشقان موی پریشان پرچم است
آن پرچمی که خط به خطِ تار و پود آن
«باز این چه شورش است که در خلق عالم...» است
بر سقف نم کشیدۀ آن، ظنّ بد مَبَر
از گریه چشمهای حسینیّه پر نم است
بر آن نشسته است اگر خاک، در عوض
اسباب یاد چادر خاکی فراهم است
#گلاب
#منظر_رندان
گونه: #مرثیه
موضوع: #حضرت_علی_اکبر علیه السّلام
قالب شعر: #غزل
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #معنی_زنجانی #محمد_سهرابی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل؛خون،نگاه؛بسته،نفس؛حبس،خون؛روان
دم؛بازدم،حضور؛غیاب،اشک؛سیل سان
برگشته؛بخت،آمده؛طوفان،رسیده؛درد
افتاده؛قرعه،قرعه؛فتادن؛امان امان
برعكس؛كار،منقلب از این زمان؛زمین
خورشید؛ماه،ماه؛ستاره،زمین؛زمان
آمده،چه؟بانگ،بود چه؟بانگ مرو مرو
می رفت،چه؟صدا،به چه معنی؟بمان بمان
زد بر تنش،كه؟خصم،چه؟افواج تیر،تیر
آمد برش،كه؟شاه،چگونه؟كمان كمان
شد قطعه قطعه،كی؟سر ظهری،كجا؟به دشت
لب تشنه،خسته،روی زمین،زیر آسمان
چرخیده؛سر،شكسته؛قدم،سوخته؛جگر
تفتیده؛آه،خشک؛دو لب،خشک تر؛زبان
محور؛عمود،شعر؛علی،صنعت؛ازدواج
حورا؛عروس،حجله؛جنان،تیغ؛خطبه خوان
بحث؛اختیار،مساله؛جبر،آب؛راه حل
موضوع؛تیغ،فكر؛سنان،مغز؛استخوان
اكبر؛شهید،شاه؛پریشان،حرم؛غریب
واژون؛فلك،سیاه؛زمین،تار؛آسمان
معنی؛غلام،شعر؛غلامی،قلم؛اثاث
میخانه؛روضه،ساقی پیر؛اكبر جوان
حلقۀ رندان
از هر چه غیر دوست گذشتی به راه عشق من اندر این معامله چون از تو بگذرم؟💔 #عابد_تبریزی #گلاب #دردانه
#گلاب
#منظر_رندان
گونه: #مرثیه/#مدح
موضوع: #حضرت_زینب سلام الله علیها / #امام_حسین علیه السّلام
قالب شعر: #غزل
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #عابد_تبریزی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا مصحف جمال تو گردیده منظرم
آیات حسن توست به هر جا كه بنگرم
جز آنكه بینم از جلواتت به هر نگاه
سود از سواد دیده خونین نمیبرم
گلبوتهایست در سر نی اینكه بینمش؟
یا هست حسن وجه خدایی مصورّم
من كشته ولای تو هستم به جان تو
بعد از تو نیست زندگی خویش باورم
تا جام تشنگی به كفت داد آسمان
پر كرد از عصارهی خونابه ساغرم
هستی تو، یا جمال ازل جلوه میكند
این منظری كه گشته عیان در برابرم
خورشید در سر نی و غوغای اهل شام
ای وای من مگر كه به صحرای محشرم
از هر چه غیر دوست گذشتی به راه عشق
من اندر این معامله چون از تو بگذرم؟
با گوش جان طنین اناالله بشنوم
در چشم دل تجلی طور است منظرم
تشریف یاد حسن تو را در حریم دل
در هر قدم ستبرق جان را بگسترم
لبتشنگان آب بقای لب تو را
همراه خود به ظلمت شامات میبرم
ترصیع خاك راه تو را در مسیر عشق
بس درّها كه در صدف دیدهپرورم
جا بر فراز مسند خورشید كردهام
افتاده تا ظلال ولای تو بر سرم
از عرش برتر است ستیغ وفا و من
با شهپر وقار در آن اوج میپرم
این عزّتم بس است كه من خواهر توأم
وین فخر بس مرا كه تو هستی برادرم
عصمت بها گرفته ز عنوان زینبی
عفت پناه یافته در زیر معجرم
باب نجات هست در كبریائیت
من «عابدم» غلام تو ای شاه ذوالكرم
🆔@halghe_rendan
حلقۀ رندان
#گلاب #کتابندان نام کتاب:#با_کاروان_نیزه به قلم:#علیرضا_قزوه انتشارات:#سوره_مهر #امام_حسین #معرفی_ک
#گلاب
#منظر_رندان
گونه: #مرثیه
موضوع: #حضرت_زینب سلام الله علیها / #اسارت / #الشام
قالب شعر: #ترکیب_بند
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #علیرضا_قزوه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قربان آن نی یی که دمندش سحر، مدام
قربان آن می یی که دهندش علی الدوام
قربان آن پری که رساند تو را به عرش
قربان آن سری که سجودش شود قیام
هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین
راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام
این خطی از حکایت مستان کربلاست:
ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام!
تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما
یک الامان ز کوفه و صد الامان ز شام
اشکم تمام گشت و نشد گریهام خموش
مجلس به سر رسید و نشد روضهام تمام
با کاروان نیزه به دنبال، میرویم
در منزل نخست تو از حال میرویم
#بند_چهاردهم #با_کاروان_نیزه
🆔@halghe_rendan
حلقۀ رندان
منزل، خرابه؛💔 فرش، زمین؛💔 سقف، آسمان💔 در شام شد ز کوفه فزون، احتشامشان 🌧 #وصال_شیرازی #دردانه #گ
#گلاب
#منظر_رندان
گونه: #مرثیه
موضوع: #حضرت_زینب سلام الله علیها
#اسارت / #الشام / #امام_حسین علیه السّلام
قالب شعر: #ترکیب_بند
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #وصال_شیرازی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چون شام گشت، آل پیمبر، مقامشان
از چاشت گاه کوفه بتر گشت، شامشان
از دُرد دَرد و زهر غم و شربت فراق
کرد آن چه داشت، ساقی دوران، به جامشان
یک صبح و شامِ حشر، شفاعت بُوَد جزا
یک صبح تا به شام، عقوبت به شامشان
صید حرم به شام کشید آسمان چرا؟
اندیشه ای نداشت ز صید حرامشان
منزل، خرابه؛ فرش، زمین؛ سقف، آسمان
در شام شد ز کوفه فزون، احتشامشان
خوانْد اهل بیت را و سر شاه را یزید
در طشت زر نهاد، پی احترامشان
شد محشری به پا چو عیان گشت سر، بلی
طالع شد آفتاب قیامت، به شامشان
آن روز خلق، آل نبی را شناختند
کآورد آن لعین، به صف خاص و عامشان
بُد شامشان ز کوفه بتر، کوفه شان ز شام
ز احوال شام و کوفه شمارم کدامشان؟
کُشت و گرفت و بُرد و به تاراج داد و سوخت
مرد و زن و لباس و جهیز و خیامشان
با آن چه کرد، کرد پشیمانی آشکار
صیدی نداشتند که می کرد رامشان
اندیشه ای ز جور و جفا، آن لعین نداشت
بودش سر ستیزه، قضا بیش از این نداشت
🆔@halghe_rendan
#منظر_رندان
موضوع: #عشق / #وصال_یار
قالب شعر: #غزل
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #سید_مهدی_طباطبایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
إیّاكَ هَلْ أدُلُّ عَلیٰ أوْهَنِ البُیوت
ما زالَ بَیْتُ قَلْبِكَ لا بَیْتُ عَنْکَبوت
آن ذکرها که در طلب عذر گفتهام
یک بار گفت یونس و رست از بلای حوت
مَنْ ذا الّذي یُحَرِّرُ روحي مِنَ الهَویٰ؟
الشَّیْبُ قَدْ يُقَرِّبُ والعُمْرُ قَدْ یَفوت
لبتشنگان آب گوارای زندگی
از دست روزگار چه خوردند؟ زغنبوت!
غابَ الحَبیبُ عَنْ نَظَري، أیْنَ مُقْلَتَیْه؟
إن کانَتِ الحَیاةُ حَیاتي فَلَو أموت
پرسد اگر فرشته، چه آوردهای به گور؟
با سینهای ستبر بگویم که آرزوت
یَوْمٌ سَکَرْتُ مِنْ شَفَتَیْکَ بِقُبْلَةٍ
اُمْضی الحَیاةَ بَعَدْکَ في سَکْرَةِ السُّکوت
کردم شبی دعا که به دست آورم تو را
دیدم که شد حجاب، همین دستِ در قنوت
🆔@halghe_rendan
#منظر_رندان
موضوع: #انتظار /#امام_زمان /#فتنه
قالب شعر: #قصیده
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #سید_مهدی_طباطبایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
... بعد از نبی ندیده به خود شیعه روز خوش
دیدهست اگر، به ناله و اندوه و چشم تر
تاریخ شاهدست که در این معادلات
هرگز نمیکند علی و آل او ضرر
پنداشتند شاخه طوبیٰ شکستنیست
دست که میرسد به بلندای این شجر؟
کار بشر گشوده نگردد به هیچ وجه
جز با گشادهرویی مهدی منتظر
آزادگان گدایی هر در نمیکنند
الّا درِ نبی که بر آنیم مفتخر
📃گوشهای از قصیدهٔ ودایع...
🆔@halghe_rendan
#منظر_رندان
موضوع: #حضرت_زهرا
#حضرت_فاطمه
گونه: #مدح / #مرثیه
قالب: #غزل
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #هادی_جانفدا
______________
تا آمدی کمی بنشینی کنارمان
تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان
از روی خاک تیره سحرگاه پا شدی
رفتی وضو گرفتی از اشراق و بعد از آن
هجده نفس کشیدی و رکعت به رکعتش
نزدیکتر شدی به خودت، ذات بینشان
میخواستی که جلوه کنی بر زمین ولی
توحید نردبان شد و بردت به آسمان
از عصر جاهلیت آنها تو را گرفت
دادت به درک ناقص این آخرالزمان
حالا هزار سال پس از تو رسیدهاند
اهل زمین به قسمت جذاب داستان
جایی که آسمان به زمین رزق میدهد
از سفرۀ نگاه تو بانوی مهربان
در کوچههای ساکت و مرطوب شهر ما
حس میشود حضور شما موقع اذان...
این شعر را بگیر و برای فرشتهها
با لهجۀ خدا و صدای خودت بخوان
🆔 @halghe_rendan
#منظر_رندان
موضوع: #حضرت_زهرا / #حضرت_فاطمه
گونه: #مدح / #مرثیه / #مصیبت
قالب: #قصیده
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #رونقی_مازندرانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مُردم به بوی رُؤیت گمگشته تُربتی
کو شُد به شهر خویش به دهلیز غربتی
یک زن کجا و خُطبۀ غَرّا به پیش خصم
بر او خدای جَلّ و عَلا داد نُصرتی
اصرار زآن نداشت به تشییع بعد مرگ
کز هیچکس ندید به خوبی مُحبّتی
در دل نَکاشت قدر جوی تخم کینه ای
در سینه اش نبود به جز مهر و شفقتی
بازو شکسته ،سقط جنین ،چهره نیلگون
دل پُر ز خون ز خُدعه گری بی مُروّتی
دردا که بعد ختم رُسل هادی سُبل
یکدم ندید روی نشاط و مَسرّتی
تنها نه اسوه بود به خوشخویی و وِداد
بالنده بود و صاحب پاکی و عصمتی
بخشنده بود و از کرمش بود بهره مند
بود آنکه غرق مَسکنَت و فقر و عُسرتی
زهرا که خواند اُمّ اَبیها پیمبرش
از او نگه نداشت عدو پاس و حُرمتی
گویاست چرخ پیر که چون خصم فاطمه
دیده ندید پرده دری پَست فطرتی
دریای رحمتِ نبوی بود حضرتش
بوده چُنو نشانگر جُود و فُتوّتی
در بود مصطفی و به تنهائی علی
از بهر او نبود به جز رنج و زحمتی
شب را سحر نکرد مگر با نیایشش
روزش به سر نیامده بی شوق خدمتی
دانندۀ تمام کمالات معنوی
دارندۀ بزرگی و اِجلال و حشمتی
منّت پذیر بود خدا را که از اَزل
شامل عنایتش شده بی هیچ منّتی
جز چار تن،علی،حسنین بود و زینبین
دیگر کسی به کار نبرد است همّتی
در حیرتم که چرخ نپاشد ز هم چرا ؟
ای وای من علی و چنین درد و محنتی
هر جا عرب زبان زد ناموس و ننگ بود
اکنون ز چیست یافت در او نیست غیرتی
مولا کجا و رشتۀ در دست و گردنش
#رونق در این زمینه مکن هیچ صحبتی
داری به یاد گر سخنی ماندگار گوی
کز بعد شصت سال کجا هست فرصتی
گفتی سخن به چاه و به مسجد کشاندنش
بود آن یکی به خلوت و آن یک به جلوتی
او را به انزوای کشاندند ای دریغ
غرقاب خون دلش شده از دست اُمّتی
هر کس دلش ز تیغ جفا خَست بود و هست
مادون دون و دون صفت و دیو سیرتی
#رونقی_مازندرانی
🆔 @halghe_rendan
#منظر_رندان
موضوع: #حضرت_زهرا / #حضرت_فاطمه
گونه: #مدح / #منقبت
قالب: #قصیده
وزن: #مفعولفاعلاتمفاعیلفاعلن
شاعر: #سید_حمیدرضا_برقعی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عاشق شده است دانه به دانه هزار بار
دل خون و سینه چاک و برافروخته انار
فریاد بی صداست ترک های پیکرش
از بس که خورده خونِ دل از دست روزگار
پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان
بسته حنا به پینهء دستان شاخسار
در سرزمین گرم،انار آتشین شود
یاقوت را می آورد آتشفشان به بار
با دست خود به حوصله پنهان نموده است
یک دانه از بهشت در او آفریدگار
آن میوه ای که ساخته تسبیحی از خودش
شُکر است بر زبانش، فی الیل و النهار
آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود
چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار
آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است
در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار
نامی که داده است به زن قیمتی دگر
نامی که داده است به مردان هم اعتبار
آن نام را می آورم ،اما نه بی وضو
دل را به آب میزنم ،اما نه بی گدار
جبر آن زمان که پشت در خانه اش نشست
برخاست آن قیامت عظمی به اختیار
رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل
گویی محمد است به معراج رهسپار
شد عرصه گاه تنگ ،ولی ماند پشت در
چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار
برگشت زخم خورده ،ولی فاتح نبرد
چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار
در خون خضاب شد تن یاران بعد از او
آنها که نام "فاطمه" را میزنند جار
من از کدام یک بنویسم که بوده اند
حجاج ها به ورطه ء تاریخ بی شمار
آنها که با غرور نوشتند ساختیم
دریاچه های احمری از خونِ این تبار
از کربلا به واقعه فَخ رسیده ایم
از عمق ناگوار ترین ها به ناگوار
محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت
از استخوان فاطمیان چوبه های دار
بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم
محکوم می کند حسنک را به سنگسار
در لمعه الدمشقیه جاریست همچنان
خون شهید اول و ثانی چون آبشار
عثمانیان به مذهب ما بس که تاختند
در سبزه زار چالدران سرخ شد غبار
اما هنوز هم به تأسیِ فاطمه
نام علیست روی لبِ شیعه آشکار
بیت از هلالی جُغتایی نشسته است
از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار
"جان خواهم از خدا نه یکی،بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار"
فرق است ،فرق فاحشی از حرف تا عمل
راه است ،راه بی حدی از شعر تا شعار
اینک مدافعان حرم شعله پرورند
تا در بیاورند از آن دودمان دمار
با تیغ آبدیده ای از نوع اعتقاد
با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار
زهراست مادر من و من بی قرار او
آن نام را می آورم آری به افتخار
آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز
پیغمبران پیاده می آیند و او سوار
فریاد می زنند که سر خم کنید ،هان
تا از صراط بگذرد آیات سجده دار
هرجا نگاه میکنم آنجا مزار اوست
پنهان و آشکار چنان ذات کردگار
اینها که گفته ایم یکی بود از هزار
اما هنوز شیعه مصمم،امیدوار...
سیّد حمیدرضا برقعی
🆔@halghe_rendan