eitaa logo
حلقۀ رندان
333 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
756 ویدیو
36 فایل
تجربۀ زندگی در باغ معارف آل الله علیهم صلوات الله أجمعین از دریچۀ هنر و ادب درگاه دریافت پیشنهادات و انتقادات شما: @halghe_rendan_admin جهت مشارکت بیشتر در گروه «حلقۀ رندان» عضو شوید: https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
مشاهده در ایتا
دانلود
گونه: / موضوع: قالب : / وزن: مشابه: شاعر: ــــــــــــــ ای صد هزار رحمت نو ز آسمان داد هر لحظه بی‌دریغ بران روی خوب باد آن رو که روی خوبان پرده و نقاب اوست جمله فنا شوند چو آن رو کند گشاد زهره چه رو نماید در فر آفتاب پشه چه حمله آرد در پیش تندباد ای شاد آن بهار که در وی نسیم تست وی شاد آن مرید که باشی توش مراد از عشق پیش دوست ببستم دمی کمر آورد تاج زرین بر فرق من نهاد آنکو برهنه گشت و به بحر تو غوطه خورد چون پاک دل نباشد و پاکیزه آن کز عنایت تو سلاح صلاح یافت با این چنین صلاح چه غم دارد از فساد هرکس که کند بر وفای تو پا برنهد به فضل برین بام بی‌عماد مغفور ما تقدم و هم ما تأخرست ایمن ز انقطاع و ز اعراض و ارتداد سرسبز گشت عالم زیرا که میرآب آخر زمانیان را آب حیات داد بختی که قرن پیشین در خواب جسته‌اند آخر زمانیان را کردست افتقاد دریای رحمتش ز پری موج می‌زند هر لحظهٔ بغرد و گوید که: « یا عباد »
👆🏻عکس از حجةالاسلام سیّدمحمدحسن لواسانی👆🏻 موضوع: // قالب : وزن: شاعر: مشابه: ـــــــــــ با پای سر به سِیْر سماوات می‌رویم احرام بسته‌ایم و به میقات می‌رویم تا بارگاه قبلهٔ حاجات می‌رویم قسمت اگر شود به ملاقات می‌رویم میقات ما حسین، ملاقات ما حسین زانو زدیم پیر و جوان بر زمین تو ما حلقه بسته‌ایم به دور نگین تو ما را کشانده است کجاها طنین تو افتاده‌ایم در گذر اربعین تو ای واژه واژه نام تو صد ماجرا حسین ما چون کبوتران حرم پر شکسته‌ایم از آشیان گذشته و از خود گسسته‌ایم چون صیدهای زخمی در خون نشسته‌ایم یعنی که دل به لذت دیدار بسته‌ایم مرهم حسین، صبر حسین و شفا حسین ای جان شرحه شرحه بگو ماجرا چه بود راز به خون تپیدن خون خدا چه بود آن جوشش صدای تو در کربلا چه بود دادی بها به خون خودت، خون‌بها چه بود ای خون پاک تو، همه‌دم خون‌بها حسین با بادها بگو که هوایم هوای توست با نای‌ها بگو که نوایم نوای توست بغضی که در تلاوت در خون رهای توست سودای آتشی‌ست که بر خیمه‌های توست ای تا ابد، نوای من بی‌نوا حسین گل‌زخم‌ها شکفته شده روی پیکرت چون کعبه فوجِ تیغ گرفته‌ست در برت بعد از تو دشت، یکسر«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت» بالا سرت، بلند سرت، تا خدا، سرت بر ما چه رفته است به شوق تو «یا حسین»
گونه: و موضوع: قالب : وزن: شاعر: / مشابه: ـــــــــــ زلفت زپیچ و تاب فزونش طناب شد یک حلقه ده که قلب گلوی من آب شد یک قطره اشک بهر تو بحر طویل گشت یک ذره از فضیلت تو صد کتاب شد از آتش تو شکوه به افلاک ریختم یک قطره از شکایت من آفتاب شد شمعم به پیچ کوچه شبیخون ز باد خورد یا رب حسین را برسان، شب خراب شد یحیی شدن چه داشت که عیسی شدن نداشت؟ طشت آمد و فلک دلش از غصّه آب شد «دستم نمی‌رسد که دل از سینه بر کنم» زیرا بلندی دل ما زآن جناب شد جولان چشم مست تو تیغ از سپر گرفت جمعی هلاک گشته و جمعی جواب شد تحویل سال سوختگان از محرّم است یعنی حسین عید خدا انتخاب شد❤️ عاشق چو مرد گریه زچشمش نمی‌رود اشکم برای مجلس ختمم گلاب شد وقتی خدا به حشر بگوید چه داشتی سر بر کند حسین و بگوید حساب شد
گونه: و موضوع: / قالب : وزن: شاعر: مشابه: ـــــــــــ از هر کنار توسن بیداد تاختید تا خاندان فاطمه، ویرانه ساختید خواندید از حجاز مرا جانب عراق و‌آن ‌گاه پرده‌های مخالف نواختید کردید گر به بیعت من، نامه‌ها روان شمشیر‌ها به کشتن من از چه آختید؟ دادید بهر آب، چرا خاک ما به باد؟ دل‌های ما ز آتش حسرت گداختید کردید سرنگون، علم شرع مصطفی وز کین لوای کفر به عالم فراختید کردید ظلم و شرم نکردید از خدا خوش حقّ اهل‌بیت پیمبر شناختید پس گفت این حدیث و کسی ره به او نَبُرد در خون تپید و با جگر تشنه، جان سپرد
گونه: موضوع: قالب شعر: وزن: شاعر: مشابه: ــــــــــــــــــــــــ باید به روی آینه آنقدر ها کنم تا روی شیشه اشک نفس را رها کنم گندم برای آمدنت سبز می کنم آن لحظه ایی که در لحد خویش جا کنم اسفند دانه دانه شب و روز جمع شد باید به مجمر دلم آتش به پا کنم دل شد سیاه بس که طلوع تو را ندید باید برای خویش دلی دست و پا کنم یا اینکه باید از دم پرچین قلب خود یک پنجره به جانب خورشید واکنم بگذار تا ز ره برسی بعد سالها آنگه بیا ببین که چنین و چه ها کنم آن روز می شود حرمت کنج سینه ام وقتی که پای تا سر خود کربلا کنم ــــــــــــــــــــــــــــ به جهت پیوستن به و مشاهدۀ آثار بیشتر لطفاً لینک زیر را لمس بفرمائید:👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1185873964Cab5f90b3dd
گونه: / موضوع: سلام الله علیها قالب شعر: وزن: شاعر: ــــــــــــــــــــــ زن رشک حور بود و تمنای خود نداشت چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت اسمی عظیم بود که چون راز سر به مهر در خانه‌ی علی سَرِ افشای خود نداشت ام‌البنین کنایه‌ای از شرم عاشقی است کز حجب تاب نام دل‌آرای خود نداشت در پیش روی چهار جگرگوشه‌ی بتول آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت زن؟ نه! همای عرش‌نشینی که آشیان جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت در عشق پاره‌های جگر داده بود و لیک بعد از حسین میل تسلای خود نداشت عمری به شرم زیست که عباس وقت مرگ دستی برای یاری مولای خود نداشت
گونه: / موضوع: / علیه السّلام قالب شعر: وزن: شاعر: / ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین بر گردنم نمانده ز خمخانه هیچ حق یک استکان زدم دو سه دریا گریستم ترسم مجال گریه نیابم به روز حشر امروز هم به نیت فردا گریستم بردم به خانه رفقا چشم روشنی یادش بخیر من به کجاها گریستم تشریف دل به سر و علن یک قماش نیست در جمع خنده کردم و تنها گریستم آب حیات بین که چه سیر و سلوک داشت در گوشه ای نشستم و صد جا گریستم می رفت تا بخندم و ضایع کنم حدیث همت مدد نمود که در جا گریستم با یاد زلف و چشم تو ای آفت وجود یا کاروان ناله شدم یا گریستم روزت بخیر و شب خوشت ای معنی غنی من روز گریه کردم و شبها گریستم 🆔@halghe_rendan