📖 چشمانش خسته، و پلک هایش از سنگینی درِ خیبر شده بود. معلوم بود که مثل همیشه این چشم ها یا رنگ خواب به خودشان ندیده اند، یا در حد نیم ساعت روی هم رفته اند و بعد هم بیدار شده اند؛ اما خنده برای ابوالحسن، از روی لبش، برداشته نمی شد. انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran