📖 آخرین بار که دیدمت روایتی از جنس عاشقانه های مدافعان حرم ✂️ بی خوابی به سرت زده است. فکر کودکان نُبُل، قحطی ای که بر جان شیعیان افتاده. مردانی که شب ها در اردوگاهتان از ترس اسارت زن و بچه شان خواب و خوراک نداشتند و بی وقفه آماده باش بودند در سرت چرخ می زند و آرام و قرار جانت را به یغما می برد. مگر می شود کودک باشی و حق بازی کردن نداشته باشی؟! ماه ها لب به خوراکی های خوش مزه و آبنات های رنگی نزده باشی؟! در طول روز تنها جرعه ای آب سهمیه داشته باشی و به قدر دست کوچکت نان! مگر می شود طفلی را که تعریف درستی از نا امنی می داند باز هم کودک نامید؟! ✂️ برشی از رمان آخرین بار که دیدمت انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت 🇮🇷 @hamasehyaran