#شگردهای_خانومانه
#تجربه_های_شما
#اعتمادبنفس_درمقابل_همسر (۵۴)
سلام من از همون اول به شوهرم گفتم من انقدر ک دوستام از سلیقم تعریف میکنن خودم خودمو باور ندارم (الکی) اینقدر این حرفارو زدم ک هم خودم هم شوهرم باورش شد ک من ادمی هستم ک اعتماد ب نفسم بالاس طوری ک ب هرکسی هر کاری میخاست انجام بده بهشون میگه با خانومم مشورت کنین اون میتونه راهماییتون کنه .منم سرچ میکنم گوگول و هر ابهامی هست و واسه خودم حل میکنم و انتقال میدم .اینطوری شد ک اعتماد ب نفس پیدا کردم .گاهی وقتا دروغ کوچولو هم ب نفع خودمون میشه .خانواده شوهرمم هر کاری میخان انجام بدن اول نظرمو میپرسن بعد انجامش میدن.با اینکه من عروس سوم هستم
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
#تجربه_های_شما
#اعتمادبنفس_درمقابل_همسر (۵۵)
سلام به همه دوستان . واقعا ممنونم ازکانال خیلی خوبتون.🌹
منم میخاستم درمورد اعتماد به نفس کمی صحبت کنم یابهتره بگم کمی درد و دل کنم. من24 سالمه و مث خیلی از خانومی که گفتن تو خانواده ای بزرگ شدم که اصلا کارهامو نمیدیدن و درقبالش تعریفی هم نبود. بنابراین من اصلا اعتماد به نفسی نداشتم. حتی دردوران مدرسه هم دوست صمیمی نداشتم وغبطه میخوردم. تا اینکه درسن 17 سالگی ازدواج کردم و خانواده شوهرم کمی بیشتر از خانواده خودم کارهامو میدین و تعریف میکردن واین باعث شد که اعتماد به نفسم از اون حد پایین بیاد به سطح معمولی. اما بازم شوهرم بیشتر اوقات با رفتارشو و گفتارش(توهین هاش) باعث میشه که دوباره احساس سرخوردگی کنم.😔
مثلا: من حجابم واقعا خوبه وخودم خیلی خیلی سعی میکنم که حجابم کامل باشه اما گاهی ک ممکنه حواسم نباشه قدری از موهام دیده بشه یا اتفاقی بیفته که همسرم دوست نداره بقدری بهم توهین میکنه که واقعا آزارم میده. ووقتی بهش میگم که حواسم نبوده که اینجوری شده قبول نمیکنه. درصورتی که به واضح میبینه من چقدر نسبت به خانومایه اطرافم به حجابم مقیدم...
واقعا وقتی تجربیات بعضی ازدوستان و میخونم حسودیم میشه که چطور میگن همسرانشون ازشون حمایت میکنن واقعا قدرشون رو بدونین دوستان.
ودر آخر بگم که ما باید سعی کنیم که بچه هامونو طوری تربیت کنیم که اعتماد به نفسشون پایین نباشه. و من هم دارم تمام تلاشمو برای دختر عزیزم میکنم❤️
🌹 آرزوی خوشبختی دارم برای همه بانوان سرزمینم🌹
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
#تجربه_های_شما
#اعتمادبنفس_درمقابل_همسر (۵۶)
سلام. خانمی گفته بودن که تصمیم پدرشون موجب سرخوردگیشون شده بود. من دوران تحصیلم در مدرسه ای سپری شد که بیشتر به میدون درگیری شباهت داشت تا مدرسه. اونقدر غیر قابل تصور که بالاخره من رو راهی متخصص اعصاب و روان کرد! نهایتا از اونجا به دانشگاه و رشته ای وارد شدم که هیچ علاقه ای بهش نداشتم. من هم مثل ایشون گرافیک دوست داشتم, ولی خودم رو نباختم و هم از رفتار نادرست مسوولین مدرسه ام درس گرفتم و هم از رشته ام توی دانشگاه نهایت استفاده رو کردم. همزمان با دانشگاه زبانم رو تکمیل کردم و بعد هم وارد دنیای هنر شدم تا زندگیم رو همونجوری بسازم که همیشه آرزوشو داشتم. قصد مقایسه و قضاوت ندارم, فقط می خوام بگم زندگی برای همه همینجوریه! شما باید زیبایی هاشو ببینی. مثلا خدا به شما نعمت مادر شدن عطا کرده ولی شما اسمشو می ذاری بچه بد قلق گریالو! نگاهت رو عوض کن, همه چی رو متفاوت می بینی, وگرنه تا همیشه زندگی همین خواهد بود. به قول مولانا:
چون به چشمت داشتی شیشه ی کبود
لاجرم دنیا کبودت می نمود ...
💕
@hamsare_khoob