حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ سلام الله علیها 🔸🔹🌸 [علل الشّرائع ] ابْنُ الْوَلِيدِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلَوِيَّةَ الْأَصْبَهَانِيِّ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ، عَنْ جَنْدَلِ بْنِ وَالِق، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْبَصْرِيِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عليه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم: يَا فَاطِمَةُ أَتَدْرِينَ لِمَ سُمِّيْتِ فَاطِمَةَ؟ فَقَالَ عَلِيٌّ عليه السلام: يَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ سُمِّيَتْ؟ قَالَ: لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِيَ وَ شِيعَتُهَا مِنَ النَّارِ. مصباح الأنوار: عنه عليه السلام مثلُه. بيان: لا يقال: المناسب علي ما ذُكِر في وجه التسمية أن تُسَمّي مفطومة إذ الفطم بمعني القطع، يقال: فَطَمَتْ الأمُّ صبيَّها و فطمت الرّجل عن عادته و فطمت الحَبل. لأنّا نقول: كثيراً ما يجي ء فاعل بمعني مفعول كقولهم سرٌّ كاتم و مكان عامر و كما قالوا في قوله تعالي: «عيشَةٍ راضِيَةٍ» (۳۸) و «ماءٍ دافِقٍ» (۳۹) و يحتمل أن يكون ورد الفطم لازما أيضا. قال الفيروزآباديّ: أفطم السخلة: حان أن تفطم فإذا فَطَمَتْ فهي فاطم و مفطومة و فطيم انتهي و يُمكن أن يقال إنّها فطمت نفسَها و شيعتَها عن النّار و عن الشرور و فطمت نفسها عن الطَمْث لكون السبب في ذلك ما عَلم الله من محاسنَ أفعالها و مكارمَ خصالها فالإسناد مجازيّ. شيخ صدوق در كتاب علل الشّرايع (۴۰) با چند واسطه از پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل مي‌كند كه به فاطمه سلام الله عليها فرمود: آيا مي‌داني كه تو براي چه فاطمه ناميده شدي؟ حضرت علي عليه السلام عرض كرد: براي چه يا رسول الله؟ فرمود: براي اينكه فاطمه سلام الله عليها و شيعيانش از آتش جهنّم نجات خواهند يافت. در كتاب مصباح الانوار مانند اين حديث آمده ست. بيان: اگر كسي اشكال كند كه بنا بر آنچه در روايات ذكر شد در وجه تسميه ي حضرت زهرا سلام الله عليها به نام «فاطمه» بايد «مفطومه» ناميده مي‌شد (تا معني جدا شده بدهد) زيرا «الفَطْم» به معني قطع است، مثلاً گفته مي‌شود: «فَطَمَتْ الاُمّ صبيّها» (۴۱) و يا جمله ي «فطمت الرّجل عن عادته» (۴۲) و يا «فطمت الحبل» (۴۳)، اگر كسي بگويد كه فاعل به معني مفعول آمده، مانند «سرٌ كاتم» (۴۴) و «مكان عامر» (۴۵). همچنين در قرآن كريم مانند اين موارد يافت مي‌شود، مثلاً باري تعالي فرموده: «عيشَةٍ راضِيَةٍ» (۴۶) و «ماءٍ دافِقٍ» (۴۷). در اين مثال‌هايي كه ذكر شد اسم فاعل به معناي اسم مفعول آمده، پس بنابراين «فاطمه» نيز به صيغه ي اسم فاعل است، امّا معناي آن اسم مفعول است و همچنين كلمه ي «الفطم» احتمال دارد لازم باشد. فيروزآبادي مي‌گويد: «أفطم السّخلة» يعني وقت چيدن و درو كردن آن رسيده، پس زماني كه (گل يا خوشه) چيده شود به آن «فاطم» و «مفطومه» و «فطيم» گفته مي‌شود. انتهاي سخن فيروزآبادي. و ممكن است گفته شود: همانا آن بانو جدا شده (بريده شده) نفس شريفش و شيعيانش از آتش جهنّم و از شرور و نفس مباركش از آلودگي قطع شده (يعني هرگز آلودگي در وجود مباركش راه نيافته) و علّت آن است كه خداوند (از روز ازل) آگاه بود از محاسن اعمال و مكارم اخلاق و خصلت‌هاي ملكوتي آن بزرگوار. 📚منابع: (۳۸) - حاقّه / ۲۱ - قارعه / ۷. (۳۹) - طارق / ۶. (۴۰) - علل الشّرايع ۱ / ۱۷۹ ح ۵. (۴۱) - مادر فرزندش را از شير جدا كرد. (۴۲) - جدا شد مرد از عادت خود. (۴۳) - پاره شد طناب. (۴۴) - سرّ مخفي شده. (۴۵) - مكان و جاي آباد شده. (۴۶) - زندگاني خوش. (۴۷) - آب جهيده شده. ~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~