حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_دوازدهم
#تحريكات_شيطان_صفت▪️▪️◼️
عالم بزرگ شيخ اجل و اقدم، عبيداللَّه بن عبداللَّه اسد آبادي در كتاب «اَلْمُقْنِعُ فِي الْاِمامَةِ» ميگويد:
فصل: در اينجا به گوشه هائي از حادثه ي سقيفه ميپردازيم تا روشن گردد كه چگونه قوم تصميم گرفتند تا وليّ امر و صاحب حق را از حقّ خود بازدارند:
مورّخين و سيره نويسان به اتّفاق نقل كرده اند: هنگامي كه رسول خدا (ص) رحلت كرد، امير مؤمنان علي (ع) به
تجهيز و غسل جسد مطهّر آنحضرت مشغول شد، مهاجران و انصار و غير آنها از قريش منتظر بودند تا ببينند از ناحيه ي امير مؤمنان علي (ع) و بني هاشم چه عكس العملي بروز ميكند، ابليس به صورت مغيرة بن شُعبه مرد لوچ طايفه ي ثقيف درآمد، و به آنها گفت: منتظر چه هستيد؟
گفتند: در انتظار اين هستيم كه كار بني هاشم پايان يابد.
ابليس گفت: «برويد و كار را وسعت دهيد تا وسعت يابيد، سوگند به خدا اگر توقّف كنيد تا بني هاشم از تجهيز جنازه ي رسول خدا (ص) فارغ گردند، تحت نفوذ آنها ميافتيد و كار خلافت همچون شيوه ي قيصرهاي روم و كسريهاي ايران خواهد گرديد، از اين گذشته مدّتي قبل چند نفر از قريشيان طوماري نوشته اند و آن را نزد ابوعبيده ي جرّاح، به امانت سپرده اند، و در آن ضامن و متعهّد شده اند كه اگر رسول خدا (ص) وفات كرد و يا كشته شد، از امامت بني هاشم عدول كنند تا مقام نبوّت و خلافت در ميان آنها جمع نگردد».
سپس همين ابليس (مغيره) نزد انصار رفت و آنها را براي بدست گرفتن زمام حكومت، تحريك نمود، و كارهاي آنها را به نظرشان جلوه داد.
گروه انصار به سوي سقيفه ي بني ساعده حركت كردند.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_دو
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_سیزدهم
#اخبار_عجيب_ابوذويب_هذلي▪️▪️◼️
عالم نامبرده (عبيداللَّه اسد آبادي) به سخن خود ادامه داده تا اينكه ميگويد: ابوالحسن بن زنجي لغوي از اهالي بصره در سال ۴۳۳ ه. ق به من خبر داد... ابوذويب هذلي گفت: به ما (كه از مدينه دور بوديم) خبر رسيد كه رسول خدا (ص) در بستر بيماري است، اين خبر ناگهاني ما را سخت نگران و پريشان نمود، شب بسيار سختي بر ما گذشت، بي تاب و ناراحت بوديم و من در خواب و خيالات آشفته غرق بودم تا هنگام سحر، ناگاه شنيدم هاتفي ميگويد:
خَطْبٌ جَلِيلٌ فُتَّ فِي الْاِسْلامِ
بَيْنَ النَّخِيلِ وَ مَعْقَدِ الْاَصْنامِ
قُبِضَ النَّبِيُّ مُحَمَّدٌ فَعُيُوننا
تَذْريِ الدُّمُوعَ عَلَيْهِ بِالْاَشْجانِ
: «حادثه ي بزرگي در اسلام رخنه نموده كه اسلام را از هم گسيخته، در بين نخيل و جايگاه بتها (يعني در مدينه) رسول خدا (ص) رحلت كرد، چشمهاي ما در فاجعه ي مصيبت رحلت آن حضرت، اشك ميريزد».
ابوذويب ميگويد: وحشت زده از خواب پريدم و به آسمان نگاه كردم چيزي جز ستاره ي معروف به «سعد ذابح» را نديدم، تفأل زدم و گفتم در ميان عرب ذبح و قتلي واقع ميشود، دانستم كه رسول خدا (ص) امشب رحلت نموده است، و يا از اين بيماري، جان سالمي بدر نمي برد، برخاستم و بر شتر خود سوار شده و رهسپار مدينه شدم، همچنان حركت ميكردم تا صبح شد، به اطراف نگاه ميكردم تا چيزي ببينم و از روي آن فال بزنم، ناگهان در بيابان خارپشت نري را ديدم كه مار كوچكي را صيد كرده و در دهان نگه داشته و آن مار ميجنبد، و آن خارپشت آن مار را ميجود، تا اينكه مار را خورد، من با خود تفأل زدم كه حادثه بزرگي رخ داده است، پيچيدن مار در
دهان خارپشت، بيانگر برگشتن و اعراض مردم از حقّ و قائم مقام رسول خدا (ص) است، سپس اين معني به ذهنم آمد كه خورده شدن مار، حاكي از اين است كه مار خلافت خورده ميشود (و
در دست بيگانه قرار ميگيرد).
با شتاب شترم را ميراندم تا به مدينه رسيدم، ديدم مردم مدينه غرق در عزا و گريه و ناله هستند، و همانند گريه ي حاجيان در هنگام شروع احرام ميگريند، از مردم پرسيدم: چه شده است؟
گفتند: رسول خدا (ص) رحلت نموده است، همين كه اين خبر را شنيدم به سوي مسجد رفتم، ديدم كسي در مسجد نيست، به در خانه پيامبر (ص) رفتم، ديدم در بسته است، و گفته شد آن حضرت از دنيا رفته، و جسد مطهّرش را پوشيده اند و تنها اهلبيتش در كنار جنازه اش براي غسل دادن بدن هستند.
پرسيدم: مردم به كجا رفته اند.
گفتند: مردم به سيقفه ي بني ساعده نزد اجتماع انصار رفته اند، من خود را به سقيفه رساندم: ابوبكر، عمر، مغيره، ابوعبيده ي جرّاح و جماعتي از قريش را ديدم، و همچنين در ميان انصار، سعد بن دلهم و شعراي آنها از جمله رئيس شاعرانشان، حسّان بن ثابت را ديدم، با قريشيان و انصار درباره ي امر خلافت سخن به ميان آوردم، از هيچكدام سخن حقّي نشنيدم، پس با ابوبكر بيعت كردند...
بعداً ابوذويب به همان بياباني كه از آنجا آمده بود، بازگشت، و در آنجا ماند تا در زمان خلافت عثمان از دنيا رفت.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_سی
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_چهاردهم
#نامه ي #ابوبكر_به_اسامه_و_پاسخ_آن ▪️▪️▪️◼️
يكي از دلائل بر صحّت ادعاي كساني كه ميگويند مقام امامت مخصوص علي (ع) بعد از پيامبر (ص) است، و حق او را غصب كردند، نامه اي است كه ابوبكر براي «اُسامة بن زيد»، پس از جريان بيعت در سقيفه، نوشت (اسامة بن زيد از جانب رسول خدا (ص) فرمانده لشكر شده بود تا به سرزمين شام حركت كنند و جلو تجاوز دشمن را بگيرند، و پيامبر (ص) فرموده بود هر كس از فرمان اُسامه تخلّف كند مجرم است با توجه به اينكه اُسامه هنگام رحلت پيامبر (ص) و
بروز جريان سقيفه، در مدينه نبود بلكه همراه لشكر در سرزمين «جُرفْ» (نزديك مدينه) بود تا روانه ي شام شود).
نامه ي ابوبكر به اُسامه، چنين است:
از ابوبكر خليفه رسول خدا (ص) به اسامة بن زيد، امّا بعد: مسلمانان به من پناه آوردند، و مرا براي سرپرستي امر خلافت، انتخاب كردند و مرا رئيس خود بعد از رسول خدا (ص) نمودند (نامه طولاني است تا آنجا كه ميگويد) وقتي نامه ي من به تو رسيد و آن را خواندي، تو نيز مانند مسلمانان بيا و با من بيعت كن و به عمر بن خطّاب اجازه بده كه از تحت فرماندهي تو تخلّف كند (و نزد من باشد) زيرا من از او بي نياز نيستم، بلكه به او نياز دارم و سپس به سوي همان جبهه كه رسول خدا (ص) تو را به جانب آن حركت داده است برو.
وقتي كه نامه بن اُسامه رسيد و آن را خواند، پاسخ آن را چنين نوشت:
«از اسامة بن زيد، بنده ي آزاد شده ي رسول خدا (ص) به ابوبكر بن ابي قُحافه، امّا بعد: نامه ات به من رسيد، ولي آغاز آن با آخر آن متناقض بود، در آغاز نامه نوشته اي كه من خليفه ي رسول خدا (ص) هستم سپس چنين ادعا كرده اي كه مسلمانان در اطراف تو اجتماع كرده و تو را امير خود نموده اند، اگر چنين باشد، لازم بود كه آنها در مسجد با تو بيعت كنند، نه در سقيفه ي بني ساعده.
وانگهي از من تقاضا كرده اي كه به عمر بن خطاب اجازه ي تخلّف از سپاه را بدهم به خاطر اينكه به او نياز داري، ولي بدان كه او پيش خود، بي آنكه من به او اجازه بدهم تخلّف كرد، و براي من روا نيست كه به هيچكس اجازه ي تخلّف بدهم زيرا رسول خدا (ص) فرمان بسيج و حركت تحت فرماندهي مرا داده است، و در اين جهت فرقي بين تو و عمر نيست كه هر دو تخلّف كرده ايد، و تخلّف از فرمان رسول خدا (ص) بعد از رحلتش با تخلّف در حال حياتش فرقي ندارد، و هر دو يكسانند، و تو ميداني كه رسول خدا (ص) به تو و عمر فرمان داد كه تحت فرماندهي من به سوي جبهه حركت كنيم، و رأي و فرمان رسول خدا (ص) درباره ي شما از رأي خود شما در مورد خودتان، بهتر و مقدّمتر است، موضع گيري شما بر پيامبر (ص) مخفي نبود، آن حضرت مرا سرپرست شما كرد، ولي شما را سرپرست من نكرد، و مخالفت با پيامبر (ص) نفاق و دوروئي است... ».
مؤلّف گويد: ما مشروح نامه ي ابوبكر و پاسخ اسامه را بطور مشروح در كتاب «عيون البلاغه في انس الحاضر و نقلة المسافر» خاطرنشان ساخته ايم، و در اينجا به همين مقدار اكتفا ميشود.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_چه
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_پانزدهم
#عدم_حضور_اكثر_مردم #در_دفن_جسد_مطهر_رسول_خدا ▪️▪️◼️
دانشمند معروف اهل تسنن، ابن عبدالبّر در كتاب «استيعاب» چنين ميگويد:
«در همان روزي كه پيامبر (ص) رحلت كرد، در سقيفه ي بني ساعده بيعت با ابوبكر انجام شد، امّا بيعت عمومي در روز سه شنبه يكروز بعد از رحلت رسول خدا (ص) صورت گرفت، سعد بن عُباده (رئيس دودمان خزرج) و گروهي از خزرجيان و جمعي از قريش با بيعت كردن با ابوبكر، مخالفت نمودند».
مرحوم شيخ مفيد (عالم بزرگ شيعه متوفي ۴۱۳ ه. ق) در كتاب ارشاد ميگويد: «بسياري از مردم از مهاجرين و انصار بخاطر اختلاف شديدي كه بين آنها در موضوع خلافت بود، در دفن جسد مطهّر رسول خدا (ص) شركت ننمودند، و بسياري از آنها به همين خاطر، از نماز خواندن بر جنازه ي آن حضرت محروم گشتند، و حضرت فاطمه (س) صبح كرد در حالي كه صدا ميزد: وَ اسَوْءَ صَباحا: «آه! چه روز بدي است امروز كه پدرم را از دست داده ام». ابوبكر گفت: آري روز تو روز بدي است.
عالم بزرگ مرحوم سيّد بن طاووس (متوفي ۶۶۴ ه. ق) در كتاب «كشف المحجّه» به فرزند خود ميگويد: «از عجيبترين چيزي كه من در كتابهاي اهل تسنّن ديدهام و طبري در تاريخ خود ذكر نموده، خلاصه اش اين است كه: «پيامبر (ص) در روز دوشنبه رحلت كرد، ولي در روز (يا شب) چهار شنبه او را به خاك سپردند (يعني دو يا سه روز جنازه اش را دفن نكردند) و در روايتي آمده: كه جنازه ي آن حضرت تا سه روز باقي بود، و بعد دفن شد (سپس سيّد بن طاووس خطاب به فرزند، ادامه ميدهد: )
ابراهيم ثقفي در كتاب «المعرفه» در جلد چهارم، ذكر كرده كه تحقيقاً جنازه ي پيامبر (ص) سه روز باقي بود تا دفن شد، زيرا مردم به تعيين رهبري ابوبكر، و
كشمكش در اين امر، سرگرم بودند، و پدرت [۳۲] علي (ع) نمي توانست از جنازه ي آن حضرت جدا گردد، و نمي توانست قبل از نماز قوم بر جنازه، آن را دفن كند، و ايمن از اين نبود كه اگر آن را دفن كند، او را بكشند، و يا قبر پيامبر (ص) را نبش نمايند و جنازه اش
را از قبر بيرون آورند، به اين بهانه كه علي (ع) او را قبل از وقتِ دفنش، دفن كرده است، و يا به اين بهانه كه در غير آن مكاني كه لازم بود دفن شود، دفن شده است، خداوند از رحمت خود دور سازد آن جماعتي را كه پيامبر (ص) را در بستر مرگش، رها كردند، و به تعيين رهبر مشغول شدند، با اينكه اصل و ريشه ي رهبري، نبوّت و رسالت پيامبر (ص) بود، منظور آنها از اين شتاب اين بود كه مقام رهبري را از ميان اهل بيت و عترتش خارج نمايند، اي فرزندم! سوگند به خدا من نمي دانم كه چگونه مروّت و عقل و مردانگي و وجدان و اصحاب بودن آنها، با آنهمه مهربانيها و احسانهائي كه از رسول خدا (ص) به آنها رسيد، به آنها اجازه داد كه به ساحت مقدّس پيامبر (ص) چنين جسارتي بكنند؟! و چقدر نيكو است سخن زيد بن علي (زيد پسر امام سجّاد عليه السّلام) آنجا كه ميگويد:
وَاللَّهِ لَوْ تَمَكَّنَ الْقَوْمُ اَنْ طَلَبُوا الْمُلْكَ بِغَيْرِ التَّعلُّقِ بِاسْمِ رِسالَتِهِ، كانُوا قَدْ عَدَلُوا عَنْ نُبُوَّتِهِ
: «سوگند به خدا اگر براي آن قوم، امكان داشت كه بدون تعلّق و بستگي به رسالت پيامبر (ص) به رياست دست يازند، از نبوّت آن حضرت، روي برمي تافتند و نبوّت او را انكار ميكردند! ».
و نيز سيّد بن طاووس ميگويد: «از جمله از حقوق پيامبر (ص) بعد از رحلت، بخصوص در روز رحلت، اين بود كه همه ي مسلمين روي خاك بنشينند، بلكه روي ريگها بنشينند و شايسته ترين لباسهائي كه مصيبت ديدگان مانند لباس سياه ميپوشند، بپوشند، و در روز از غذا خوردن و آب آشاميدن دست بكشند، و همه با هم از زن و مرد، به نوحه سرائي و گريه و زاري بپردازند، چرا كه هيچ روزي در مصيبت مانند آن روز نبوده و نخواهد بود».
[۳۲] منظور جدّ فرزند سيد بن طاووس است كه علي (ع) باشد.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_پا
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_شانزدهم
#سقيفه، از #نگاه براء بن #عازب ▪️▪️◼️
ابن ابي الحديد و سُليم بن قيس از «بُراء بن عازب» [۳۳] نقل ميكنند كه گفت: «من همواره از دوستان و علاقمندان بني هاشم بودم، هنگامي كه رسول خدا (ص) رحلت كرد، از ترس اينكه مقام خلافت به جاي ديگر برود، بسيار سرگردان و حيران بودم، از سوي ديگر از جريان رحلت پيامبر (ص)، غرق در اندوه بودم، شتابزده و ديوانه وار، گاهي به منزل پيامبر (ص) ميرفتم، خاندان آن حضرت را سرگرم غسل و ساير تجهيزات رسول خدا (ص) ميديدم، و گاهي به سقيفه ميرفتم ميديدم مردم در كشمكش تعيين خليفه هستند، انصار ميخواهند خود را بر مهاجرين، تحميل كنند، و مهاجرين ميخواهند بر انصار، مسلّط گردند، مدّتي از اين گير و دار گذشت، اعيان قوم و عمر و ابوبكر را نديدم، ناگهان شنيدم گوينده اي ميگفت: همه ي قوم در سقيفه هستند، و گوينده ي ديگري ميگفت: با ابوبكر بيعت كردند، اندكي گذشت ناگهان ابوبكر را همراه عمر و ابوعبيده ديدم كه با جماعتي ميآيند و لباسهاي صنعاني پوشيده بودند و در راه به هر كه ميرسيدند، او را فريب داده و چه بخواهد و چه نخواهد، او را نزد ابوبكر آورده و دست او را بر دست ابوبكر ميسائيدند و از او بيعت ميگرفتند، با ديدن اين منظره، عقل از سرم پريد با اندوه فراوان به سوي خانه ي پيامبر (ص) شتافتم، ديدم بني هاشم در را براي تجهيز جنازه ي پيامبر (ص)
بسته اند، در را محكم كوبيدم و فرياد زدم: مردم با ابوبكر بيعت كردند.
عباس عموي پيامبر (ص) گفت: تَرَبَتْ اَيْدِيكُمْ اِلي آخِرِ الدَّهْرِ: «تا آخر روزگار دست شما كوتاه گرديد» (و ديگر تا آخر روزگار خيري نخواهيد ديد، زيرا مردم سخن پيامبر (ص) را گوش نكردند و مقام رهبري را به انحراف كشاندند).
[۳۳] 📚بُراء بن عازب انصاري اَوُسي يكي از ياران باوفاي پيامبر (ص) بود، در اكثر جنگها شركت فعال داشت، و در زمان علي (ع) از خواص اصحاب علي (ع) بود، و به سال ۲۴ ه. ق، سرزمين ري با فرماندهي او فتح شد، و در آخر عمر، ساكن كوفه گرديد و در زمان حكومت مُصْعَب بن زُبير، در كوفه از دنيا رفت (اسدالغابه ج ۱ ص ۱۷۱) - مترجم.
~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_ش
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_هفدهم
#چگونگي_بيعت بني #هاشم▪️▪️◼️
علّامه طبرسي صاحب كتاب احتجاج، و ابن قُتَيْبَه ي دينوري در كتاب الامامة و
السياسة و غير آنها نقل ميكنند:
هنگامي كه امير مؤمنان (ع) از دفن جنازه ي رسول خدا (ص) فارغ شد، در مسجد از فراق پيامبر (ص) با چهره اي اندوهبار و شكسته، نشست، بني هاشم به حضورش آمده و اجتماع كردند، زبير بن عوام نيز كنار آن حضرت بود، در گوشه ي ديگر بنوزهره در اطراف عبدالرحمان بن عوف، حلقه زده بودند، به اين ترتيب مسلمين در چند گروه، در مسجد، جمع شده بودند، در اين هنگام ابوبكر و عمر و ابوعبيده ي جرّاح وارد مسجد شدند، و گفتند: چرا شما را گروه گروه مينگريم؟ برخيزيد و با ابوبكر بيعت كنيد كه انصار و مردم با او بيعت كرده اند.
عثمان و عبدالرحمان بن عوف و طرفدارانشان برخاستند و با ابوبكر بيعت كردند، حضرت علي (ع) و بني هاشم از مسجد بيرون آمده و در منزل علي (ع) اجتماع كردند، زبير نيز همراه آنها بود.
عمر همراه جماعتي از بيعت كنندگان با ابوبكر، كه در ميانشان «اسيد بن خضير و سلمة بن سلامه» بودند، برخاستند و به خانه ي حضرت علي (ع) آمدند و ديدند بني هاشم اجتماع نموده اند، به آنها گفتند: مردم با ابوبكر بيعت كرده اند، شما نيز بيعت كنيد.
زُبير برخاست. شمشير بدست گرفت، عمر گفت:
«بر اين كلب هجوم ببريد و شرّ او را از سر ما برداريد».
سلمة بن سلامه، به سوي زُبير شتافت و شمشير از دست زُبير ربود، و عمر شمشير را از دست سلمه گرفت و آنقدر بر زمين كوبيد تا شكست. [۳۴].
آنگاه دور بني هاشم را گرفتند و آنها را به مسجد نزد ابوبكر آوردند، و به آنها گفتند: مردم با ابوبكر بيعت كردند، شما نيز بيعت كنيد، سوگند به خدا اگر از بيعت سرپيچي كنيد، شما را با شمشير به محاكمه ميكشيم، وقتي كه بني هاشم خود را اين گونه در تنگنا ديدند، يك به يك به پيش آمدند و با ابوبكر بيعت كردند.
[۳۴]📚 اين جريان در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج ۶ ص ۴۸ آمده است (مترجم).
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_هف
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_هجدهم
#هجوم به در #خانه ي #امیرالمؤمنین علي علیه السلام و #گفتار حضرت #فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️▪️◼️
علّامه طبرسي صاحب كتاب احتجاج، از عبداللَّه بن عبدالرّحمان بن عوف نقل ميكند كه گفت: عمر بن خطاب دامن خود را محكم بست و در مدينه گردش ميكرد و فرياد ميزد: مردم با ابوبكر بيعت كرده اند، بشتابيد براي بيعت كردن با ابوبكر، مردم ناگزير به سوي ابوبكر روانه شده و با او بيعت كردند، عمر اطلاع يافت كه گروهي در خانههاي خود، مخفي شده اند، همراه جماعت خود به آنها يورش برده و آنها را در مسجد حاضر ميكرد، و آنها بيعت ميكردند.
چند روزي از اين جريان گذشت، آنگاه عمر همراه جماعت بسيار به در خانه ي حضرت علي (ع) آمد، و از آن حضرت خواست كه از خانه (براي بيعت با ابوبكر) بيرون بيايد.
حضرت علي (ع) امتناع ورزيد.
عمر، هيزم و آتش طلبيد و گفت:
وَ الَّذِي نَفْسُ عُمَرٍ بِيَدِهِ لَيخْرجنَّ اَوْ لَاُحْرِقنَّهُ عَلي ما فِيهِ
: «سوگند به خداوندي كه جان عمر در دست او است، يا بايد علي (ع) از خانه بيرون آيد، يا خانه را با اهلش به آتش ميكشم» [۳۵].
بعضي از حاضران به عمر گفتند: «در اين خانه، حضرت فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) و همچنين فرزندان پيامبر (ص) (حسن و حسين عليهماالسّلام) و آثار رسول خدا (ص) هستند».
مردم به عمر اعتراض كردند، وقتي كه عمر زمينه را چنان ديد، به آنها گفت: «شما چه فكر ميكنيد؟ آيا تصوّر ميكنيد كه من چنين كاري انجام دهم؟ قصد من ترساندن بود نه سوزاندن».
امام علي (ع) پيام داد كه ممكن نيست من از خانه بيرون بيايم، زيرا من مشغول جمع آوري و تنظيم قرآن هستم كه شما آن را به پشت سر خود افكنده ايد، و دلبستگي به دنيا شما را به خود سرگرم ساخت، و من سوگند ياد كردهام كه از خانهام بيرون نيايم.
و عبا بر دوش نيفكنم تا قران را جمع و تنظيم كنم.
در اين هنگام فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) از خانه بيرون آمد و كنار در خانه در برابر جمعيّت ايستاد و فرمود:
«من قومي را نمي شناسم كه مثل شما بدمحضر (و بد برخورد) باشند، جنازه ي رسول خدا (ص) را در دست ما رها كرديد، و امر خود را بين خود بريديد، (و مسأله ي رهبري را نزد خودتان بدون مشورت با ما پايان داديد) پس با ما مشورت نكرديد، حق ما را ناديده گرفتيد، گويا اصلاً به جريان «روز غدير» آگاهي نداريد، و سوگند به خدا، رسول خدا (ص) در آن روز، دوستي
و ولايت علي (ع) را از مردم عهد گرفت، تا اميد شما را از دستيابي به مقام رهبري قطع كند، ولي شما رشتههاي پيوند خود با پيامبرتان را بريديد.
وَاللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ
: «خداوند در دنيا و آخرت، بين ما و شما را حكم و داوري كند!!».
[۳۵]📚 نظير اين مطلب در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج ۶ ص ۴۸ آمده است.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_هج
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_نوزدهم
#ماجراي #سوزاندن #خانه، از زبان #عمر ▪️▪️◼️
عمر بن خطاب، نامه اي براي معاويه [۶۷] نوشت و در آن نامه (در رابطه با ماجراي بيعت و سوزاندن درِ خانه) چنين آمده است. «... به خانه ي علي (ع) رفتم با مشورت قبلي كه در مورد اخراج او از خانه (با قوم) كرده بودم، فِضّه (كنيز خانه ي علي عليه السلام) بيرون آمد، به او گفتم: به علي بگو بيرون آيد و با ابوبكر بيعت كند، زيرا همه ي مسلمين با او بيعت كرده اند.
فضّه گفت: امير مؤمنان علي (ع) مشغول (جمع آوري قرآن) است، گفتم: اين حرفها را كنار بگذار، به علي (ع) بگو بيرون بيايد، وگرنه ما وارد خانه ميشويم، و او را به اجبار، بيرون ميآوريم، در اين هنگام فاطمه (س) بيرون آمد و پشت در ايستاد
و گفت: «اي گمراهان دروغگو، چه ميگوئيد و از ما چه ميخواهيد؟! »
گفتم: اي فاطمه!، گفت: چه ميخواهي اي عمر!
گفتم: چرا پسر عمويت ترا براي جواب، به اينجا فرستاده و خودش در پشت
پردههاي حجاب نشسته است؟!
فاطمه (س) به من گفت:
طُغْيانُكَ يا عُمَرُ! اَخْرَجَنِي، وَ اَلْزَمَكَ الْحُجَّةَ وَ كُلَّ ضالٍّ غوّيٍ
: «طغيان و تعدّي تو بود كه مرا از خانه بيرون آورد و حجّت را بر تو تمام كرد و همچنين حجّت را بر هر گمراه منحرف، كامل نمود».
گفتم: اين حرفهاي بيهوده و زنانه را كنار بگذار و به علي (ع) بگو از خانه بيرون آيد. گفت: لا حُبَّ و لا كَرامَةَ... «دوستي و كرامت، لايق تو نيست، آيا مرا از حزب شيطان ميترساني اي عمر! بدانكه حزب شيطان ضعيف و ناتوان است».
گفتم: اگر علي (ع) از خانه بيرون نيايد، هيزم فراواني به اينجا بياورم، و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را بسوزانم، و يا اينكه علي (ع) را براي بيعت به سوي مسجد ميكشانم، آنگاه تازيانه ي «قنفذ را گرفتم و فاطمه (س) را با آن زدم، و به خالد بن وليد گفتم: تو و مردان ديگر هيزم بياوريد، و به فاطمه (س) گفتم: خانه را به آتش ميكشم.
گفت: اي دشمن خدا و اي دشمن رسول خدا و اي دشمن امير مؤمنان!، و هماندم دو دستش را از در بيرون آورد كه مرا از ورود به خانه بازدارد، من او را دور نموده و با شدّت در را فشار دادم، و با تازيانهام بر دستهاي او زدم، تا در را رها
كند از شدّت درد تازيانه، ناله كرد و گريست، گريه و ناله اش آنچنان جانسوز بود كه نزديك بود دلم نرم شود و از آنجا منصرف شوم و برگردم، به ياد كينههاي علي (ع) و حرص او در ريختن خون بزرگان (مشرك) قريش افتادم و... با پاي خودم لگد بر در زدم صداي ناله ي فاطمه را شنيدم، كه گمان كردم اين ناله مدينه را زيرورو نمود، در آن حال، فاطمه (س) ميگفت:
يا اَبَتاهُ! يا رَسُولَ اللَّهِ هكذا كانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ اِبْنَتِكَ، آهْ يا فِضَّةُ اِلَيْكِ فَخُذيِني فَقَد وَاللَّهِ قُتِلَ ما فِي اَحْشائي مِنْ حَمْلٍ:
«اي پدر جان! اي رسول خدا با حبيبه و دختر تو چنين رفتار ميشود، آه! اي فضّه! بيا و مرا درياب، كه سوگند به خدا فرزندم كه در رحم من بود كشته شد! »
من دريافتم كه فاطمه (س) بر اثر درد شديد مخاض، به ديوار (پشت در) تكيه داده است، در خانه را با شدّت فشار دادم، در باز شد، وقتي كه وارد خانه شدم فاطمه (س) با همان حال، روبروي من ايستاد، ولي شدّت خشم من، مرا بگونه اي كرده بود كه گوئي پرده اي در برابر چشمم افتاده است، چنان سيلي روي روپوش به صورت فاطمه (س) زدم كه به زمين افتاد (تا آخر نامه كه مشروح ميباشد) [۶۸].
📚منابع:
[۶۷] معاويه در زمان خلافت ابوبكر، پس
از فوت برادرش يزيد بن ابوسفيان، حاكم شام شد، و در زمان خلافت عمر و عثمان نيز، حاكم شام بود (تتمة المنتهي ص ۳۰) گويا نامه ي عمر به معاويه در زمان خلافت عمر بوده است (مترجم).
[۶۸]اين نامه را علّامه مجلسي در بحارالانوار ط قديم جلد ۸ صفحه ۲۲۲ به بعد بطور مشروح، نقل كرده است، و گويد: اين نامه از كتاب دلائل الامامه جلد ۲ بدست آمده است، به اين ترتيب كه: پس از شهادت امام حسين (ع)، عبداللَّه بن عمر با جمعي از مردم مدينه به شام آمدند و به يزيد اعتراض كردند و از اعمال شنيع او در مورد فاجعه ي كربلا انتقاد نمودند، يزيد به عبداللَّه گفت: ميخواهي نامه ي پدرت را به تو نشان دهم، آنگاه آن نامه را از صندوقي بيرون آورد و به عبداللَّه نشان داد (كه نامه ي فوق خلاصه ي آن نامه است) - مترجم.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_نو
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_بیست
#پرتو_افشاني #حضرت_فاطمه_عليهاالسلام 🌸🌸
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
حضرت زهرا (عليهاالسلام) بدين جهت «زهرا» ناميده شد چرا كه روزي سه مرتبه بوسيله ي نور براي اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرتو افشاني ميكرد. [۱۴]
#زمين_مهريه ي #حضرت_فاطمه_زهرا_عليهاالسلام _زهرا 🌸🌸
از ابن عباس روايت شده است كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: يا علي! بدرستي كه خداوند
عزوجل، فاطمه (عليهاالسلام) را به ازدواج تو درآورد و زمين را مهريه اش قرار داد، پس هر كسي كه بر روي آن راه برود در حاليكه دشمن تو باشد رفت و آمدش حرام است. [۱۵]
📚منابع:
[۱۴] علل الشرايع، ج ۱، ص ۱۸۰ ح ۲.
[۱۵] مصباح الانوار، ص ۲۲۹/ كشف الغمه، ج ۱ ص ۴۷۲.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️ #بخش_بی
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها ▪️◼️
#بخش_بیست_و_یکم
🌺 #عظمت #خادمه ي حضرت #زهرا نزد #خداوند تعالي🌺
از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت شده است كهام ايمن گفت:
در راه مكه (در جحفه) عطش شديدي بر من غالب شد، بطوريكه نزديك بود هلاك گردم. در اين حال سر بسوي آسمان بالا برده و گفتم: خداوندا! آيا مرا تشنه ميگذاري در حاليكه من خدمتگزار دختر پيغمبرت بوده ام؟!
ام ايمن ميگويد: در اين حال بود كه ظرفي از آب بهشتي از آسمان برايم فرود آمده پس نوشيدم و به حق بانويم حضرت زهرا (عليهاالسلام)، تا هفت سال نه گرسنه شدم و نه تشنه گرديدم. [۱۶]
🌸 #استشفاء امام #محمد باقر به #ذكر #يا_فاطمه🌸
مرحوم علامه ي مجلسي در بحار آورده است كه:
هر موقع امام محمد باقر (عليه السلام) تب دار ميگشت آب سرد استفاده مينمود و با صداي بلند مادرش حضرت زهرا (عليهاالسلام) را صدا ميزد و ميگفت: «يا فاطمة». [۱۷].
📚منابع:
[۱۶] الثاقب في المناقب، ص ۱۹۶، ح ۱ / بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۴۶، ح ۴۵.
[۱۷] بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۱۰۲، ذيل ح ۳۱/ اصول كافي، ج ۸، ص ۱۰۹، ذيل ح ۸۷
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها ▪️◼️ #بخ
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_بیست_و_دوم
#طريقه ي #استقبال #رسول خدا از #فاطمه 🌺🌺🌺
مرحوم شيخ طوسي به اسناد از عايشه روايت كرده است كه گفت:
هيچ كس از مردم را نديدم كه طرز كلام و گفتارش همانند گفتار رسول خدا باشد مگر كلام [حضرت] فاطمه. و هر زماني كه بر رسول خدا وارد ميشد آن حضرت دستان فاطمه را ميبوسيد و او را بجاي خويش مينشانيد و به او مرحبا ميگفت و نيز هر موقع رسول خدا بر فاطمه وارد ميشد، فاطمه هم به احترام پدر از جا برمي خاست و دست پدر را ميبوسيد و به او خوش آمد ميگفت. [۱۹].
#ضياء #نور_حضرت_زهرا سلام الله علیها 🌸🌸🌸
مرحوم شيخ صدوق از حضرت رضا (عليه السلام) در يك حديث طولاني روايت كرده است:
هنگامي كه هلال ماه مبارك رمضان ظاهر ميشد نور حضرت زهرا (عليهاالسلام) بر نور ماه غلبه ميكرد بطوري كه ديگر هلال ماه ديده نمي شد پس زماني كه نور حضرت فاطمه (عليهاالسلام) مخفي ميشد هلال ماه نمايان ميگشت. [۲۰]
📚منابع:
[۱۹] امالي شيخ طوسي، ص ۴۰۰، ح ۴۰، مجلس ۱۴.
[۲۰] فضائل الأشهر الثلاثه، ص ۹۹، ح ۸۴/ بحارالانوار، ۴۳، ص ۵۶، ح ۴۹.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_بیست_و_سوم
[الأمالي للصّدوق ] [عيون أخبارالرّضا عليه السلام ] الْهَمَدَانِيُّ عَنْ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْهَرَوِيِّ، عن الرّضا عليه السلام قَالَ:
قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَي السَّمَاءِ أَخَذَ بِيَدِي جَبْرَئِيلُ عليه السلام فَأَدْخَلَنِي الْجَنَّةَ فَنَاوَلَنِي مِنْ رُطَبِهَا فَأَكَلْتُهُ فَتَحَوَّلَ ذَلِكَ نُطْفَةً فِي صُلْبِي فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَي الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ سلام الله عليها فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ فَكُلَّمَا اشْتَقْتُ إِلَي رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ.
[الإحتجاج ] مُرْسلاً مثلُه.
شيخ صدوق در كتاب امالي (۷) و كتاب عيون اخبار الرّضا (۸) عليه السلام با چند واسطه از حضرت رضا عليه السلام از پيامبر خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روايت ميكند كه فرمود:
موقعي كه مرا به معراج بردند جبرئيل دست مرا گرفت و داخل بهشت نمود و از رطب بهشتي به من داد، من آن
رطب را خوردم و آن رطب در صلب من مبدّل به نطفه شد، هنگامي كه به زمين آمدم و با خديجه ي كبري همبستر شدم پس او به فاطمه سلام الله عليها حامله شد، لذا فاطمه حوريه ايست كه به شكل انسان ميباشد، هر زمان كه من مشتاق بوي بهشت ميشوم دخترم فاطمه را ميبويم (۹).
📚منابع:
(۷) - امالي صدوق ص ۴۶۰ ح ۷.
(۸) - عيون اخبارالرّضا عليه السلام ۱ / ۱۱۵ ح ۳.
(۹) - مثل اين حديث در كتاب احتجاج علامه ي طبرسي ۲ / ۴۰۸ آمده ست.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_بیست_و_چهارم
شيخ صدوق در كتاب معاني الاخبار (۱۲) با چند واسطه از امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش از پيامبر اسلام صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل ميكند كه فرمود:
نور فاطمه سلام الله عليها قبل از اينكه زمين و آسمان خلق شوند آفريده شد، بعضي از مردم گفتند:
يا رسول الله! پس بنابراين: فاطمه از جنس بشر نيست؟
فرمودند:
فاطمه حوريه ي انسيه ايست.
گفتند:
يا رسول الله! چگونه ميشود كه زهراء سلام الله عليها حوريه و انسيه باشد؟
فرمودند:
خداي توانا قبل از خلقت حضرت آدم و ارواح خلائق حضرت فاطمه ي اطهر سلام الله عليها را از نور خود آفريد، سپس آدم عليه السلام را خلق نموده و فاطمه سلام الله عليها را به وي عرض كرد، گفته شد:
يا رسول الله فاطمه سلام الله عليها در آن وقت كجا بود؟!
فرمود:
نور او در ميان يك حقه در زير ساق عرش جاي داشت، گفتند:
اي رسول خدا! طعام وي چه بود؟
فرمود:
تسبيح و تقديس و تهليل (۱۳) و حمد خدا بود، موقعي كه خدا حضرت آدم را آفريد و مرا از صلب او بيرون آورد خداي عزّوجلّ دوست داشت كه
حضرت زهرا سلام الله عليها را از صلب من خارج كند، پس او را از يك سيب بهشتي قرار داده و آن سيب را جبرئيل نزد من آورد و به من گفت:
«يا مُحمّد! السّلام عليك و رحمة الله و بركاته»، گفتم:
جبرئيل «و عليك السّلام و رحمة الله و بركاته».
او گفت:
يا محمّد! خدا تو را سلام ميرساند، گفتم:
سلام از او است و به سوي او باز خواهد گشت، گفت:
يا محمّد! اين سيبي ا ست كه خداي مهربان آن را از بهشت براي تو فرستاده، من آن سيب را گرفتم و به سينه ي خود چسباندم، جبرئيل گفت:
يا محمّد! خداوند ميفرمايد:
اين سيب را تناول كن! هنگامي كه آن سيب را دو نيمه كردم پس ديدم نوري از آن ساطع شد كه من ترسان شدم!!
گفت:
يا رسول الله! پس چرا آن را تناول نمي كني؟ ميل كن و خائف مباش. زيرا اين نور آن بانوييست كه در آسمان منصوره و در زمين فاطمه ست.
گفتم:
اي حبيب من جبرئيل! چرا در آسمان منصوره و در زمين فاطمه ست؟
گفت:
بدين جهت در زمين فاطمه ناميده شده كه شيعيانش از آتش بريده شده اند و دشمنان وي از محبّتش محروم خواهند بود و در آسمان بدين لحاظ منصوره است كه خدا فرموده:
در آن روز - يعني روز قيامت - مؤمنين براي نصرت خدا كه هر كس را بخواهد ياري ميكند خوشحال ميشوند، منظور از اين نصرت، همان نصرتيست كه فاطمه ي اطهر سلام الله عليها براي دوستان خود خواهد داشت.
بيان: منظور از اينكه ميفرمايد «در اين روز» اهل ايمان شاد ميشوند، روز قيامت است.
📚منابع:
(۱۲) - معاني الاخبار ص ۳۹۶.
(۱۳) - يعني گفتن «لا اله الاّ الله».
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_بیست_و_پنجم
شيخ صدوق در كتاب امالي (۸۴) با چند واسطه از ابن عبّاس نقل ميكند كه گفت:
يك روز پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نشسته بودند، علي و زهراء و حسن و حسين: در حضور آن بزرگوار مشرّف بودند، پيغمبر خدا فرمود:
پروردگارا! تو ميداني كه ايشان اهل بيت من و از عموم مردم نزد من گرامي ترند، بار خدايا! محبوب بدار آن كسي را كه ايشان را محبوب دارد، دوست بدار آن شخصي را كه ايشان را دوست داشته باشد، دشمن بدار كسي را كه دشمن ايشان باشد، معين آن كسي باش كه معين ايشان باشد، پروردگارا! ايشان را از هر گونه پليدي پاك و پاكيزه بدار و از هر گناهي نگهداري فرما! ايشان را به وسيله ي روح القدس تأييد بفرما.
سپس متوجّه حضرت علي بن
ابيطالب عليه السلام شده و فرمود:
يا علي! تو امام امّت من و خليفه ي من خواهي بود، تو مؤمنين را به سوي بهشت رهبري خواهي كرد. گويا: من دخترم فاطمه را ميبينم كه فرداي قيامت بر شتري كه از نور باشد سوار است از طرف راست وي هفتاد هزار ملك و از سمت چپ او هفتاد هزار ملك و در مقابل ايشان هفتاد هزار ملك و در پشت سر ايشان هفتاد هزار ملك خواهد بود. دختر من زنان مؤمنه ي امّتم را به جانب بهشت رهبري خواهد كرد. هر زني كه پنج نماز شبانه روز را بخواند و ماه رمضان را روزه بگيرد، اعمال حج را به جاي آورد، زكات مال خود را بدهد، از شوهر خود اطاعت نمايد و علي را بعد از من دوست داشته باشد به شفاعت دخترم فاطمه ي زهراء سلام الله عليها داخل بهشت خواهد شد دخترم فاطمه بزرگ زنان بهشت است.
گفته شد:
يا رسول الله! آيا فاطمه فقط بزرگ زنان زمانه ي خود ميباشد؟
فرمود:
اين مقام از حضرت مريم دختر عمران است، ولي دختر من فاطمه ي زهراء بزرگ زنان اوّلين و آخرين جهان است، هنگامي كه فاطمه در محراب عبادت قيام مينمايد تعداد هفتاد هزار ملك از ملائكه ي مقرّبين به وي سلام ميكنند و فاطمه را به نحوي ندا ميكنند كه حضرت مريم را ندا ميكردند. آنان به فاطمه ميگويند:
خدا تو را برگزيد و پاك و پاكيزه نمود، خدا تو را از ميان تمام زنان جهان برگزيد.
پيغمبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پس از اين گفتگوها متوجّه حضرت علي عليه السلام شده و فرمود:
يا علي! فاطمه پاره ي تن من و نور چشم
و ميوه ي دل من است، آنچه كه باعث ناراحتي زهرا باشد باعث ناراحتي من و آنچه كه موجب خشنودي وي شود، موجب خشنودي من خواهد شد. زهرا اوّلين كسيست از اهل بيت من، كه به من ملحق ميشود. بعد از من با دخترم فاطمه نيك رفتار باش! حسن و حسين عليهما السلام پسران و گُلهاي من هستند، ايشان بزرگ جوانان بهشت ميباشند، پس بايد نظير چشم و گوش در نزد تو گرامي باشند.
سپس حضرت محمّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم دست خود را به جانب آسمان بلند كرده و فرمود:
بار خدايا! من تو را شاهد ميگيرم كه من دوستِ دوستِ ايشان هستم، بغض كسي را دارم كه بغض ايشان را داشته باشد، بجنگم با كسي كه با آنان بجنگد، تسليم كسي هستم كه تسليم ايشان باشد، دشمن شخصي ميباشم كه دشمن ايشان باشد، دوستدار كسي هستم كه دوستدار آنان باشد.
📚منابع:
(۸۴) - بحارالأنوار ۳۷ / ۸۴ ح ۵۲ به نقل از بشارة المصطفي – امالي شيخ صدوق ص ۴۸۶ ح ۱۸.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_بیست_و_ششم
[الأمالي للصّدوق ] [علل الشّرائع ] [الخصال ] ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ، عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّف عَنِ الْبَرْقِيِّ، عَنْ عَبْدِالْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ يُونُسَ، عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ،
قَالَ:
قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ عليه السلام لِفَاطِمَةَ سلام الله عليها تِسْعَةُ أَسْمَاءَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّيقَةُ وَ الْمُبَارَكَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّكِيَّةُ وَ الرَّاضِيَةُ وَ الْمَرْضِيَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاءُ ثُمَّ قَالَ عليه السلام:
أَتَدْرِي أَيُّ شَيْ ءٍ تَفْسِيرُ فَاطِمَةَ؟ قُلْتُ: أَخْبِرْنِي يَا سَيِّدِي قَالَ:
فُطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ،
قَالَ:
ثُمَّ قَالَ:
لَوْلا أَنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عليه السلام تَزَوَّجَهَا لَمَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ عَلَي وَجْهِ الأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ.
كتابُ دلائلِ الإمامة للطّبري: عن الحسن بن أحمد العلوي، عن الصدوق مِثْلُه.
بيان: يُمكن أن يُستَدَّلَ به علي كون عليٍ و فاطمة عليهما السلام أشرفَ من سائر أولي الْعَزْم سِوي نبيّنا صَلَّي الله عَلَيْهِم أجمعين لا يقال لا يَدلُّ علي فَضْلِهما علي نوح و إبراهيم عليهما السلام لاحتمال كونِ عدم كونهما كُفْوَيْنِ لكونهما من أجدادها: لأنّا نقول ذكر آدم عليه السلام يدلّ علي أن المرادَ عدمُ كونهم أكفاءَها مع قطع النظر عن الموانع الأخر علي أنه يمكن أن يتشبّث بعدم القول بالفصل نعم يمكن أن يناقش في دلالته علي فضل فاطمة عليهم بأنّه يمكن أن يشترط في الكفاءة كون الزوَّج أفضل و لا يبعد ذلك من متفاهم العرف والله يعلم.
شيخ صدوق در كتابهاي امالي (۲۵) و علل (۲۶) و خصال (۲۷) با چند واسطه از يونس بن ظبيان از امام جعفر صادق عليه السلام نقل ميكند كه فرمود:
فاطمه ي اطهر سلام الله عليها نزد خداي تعالي داراي ۹ اسم ميباشد:
۱ - فاطمه
۲ - صدّيقه
۳ - مباركه
۴ - طاهره
۵ - زكيّه
۶ - راضيّه
۷ - مرضيّه
۸-مُحَدّثه
۹ - زهراء.
سپس امام صادق عليه السلام فرمود:
آيا تفسير و معني كلمه ي فاطمه را ميداني؟
گفتم:
اي آقاي من! برايم شرح بده، فرمود:
يعني آن بانو از شر و فتنه بر كنار بود، اگر حضرت علي بن ابيطالب عليه السلام با فاطمه زهراء سلام الله عليها ازدواج نمي كرد از زمان حضرت آدم عليه السلام تا روز قيامت بر روي زمين از براي فاطمه ي اطهر سلام الله عليها همسري يافت نمي شد.
در كتاب دلائل الامامه ي علامّه ي طبري صفحه ي ۱۰ از قول حسن بن احمد علوي از قول شيخ صدوق مانند اين حديث بيان شده ست.
بيان: ميتوان به اين حديث استدلال كرد و گفت:
حضرت علي بن ابيطالب عليه السلام و فاطمه ي اطهر سلام الله عليها از ساير پيامبران اولوالعزم:
غير از پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم اشرف و افضل هستند. اگر گفته شود:
اين حديث دلالت نمي كند بر اينكه حضرت علي و فاطمه ي زهراء عليهما السلام از حضرت نوح و ابراهيم عليهما السلام افضل باشند، زيرا چون نوح و ابراهيم عليهما السلام از اجداد حضرت زهراء سلام الله عليها به شمار ميروند لذا نمي توان گفت:
كفو آن بانو باشند.
ما جواب ميگوييم:
نام حضرت آدم عليه السلام هم در اين حديث برده شده، پس با صرف نظر از موانع ديگري ميتوان گفت:
آنان هم كفو فاطمه سلام الله عليها نبودند. آري ميتوان در دلالت كردن اين حديث بر اينكه فاطمه زهراء سلام الله عليها بر ايشان افضل باشد مناقشه نمود و گفت:
در همانند بودن شرط است كه زوج افضل باشد و اين مطلب از تفاهم عرفي بعيد نيست.
📚منابع:
(۲۵) - امالي شيخ صدوق ص ۵۹۲ ح ۱۸.
(۲۶) - علل الشّرايع ۱ / ۱۷۸ ح ۳.
(۲۷) - خصال ۲ / ۴۱۴ ح ۳.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_بیست_و_هفتم
شيخ صدوق در كتاب علل الشّرايع (۲۸) از ابان بن تغلب نقل ميكند كه گفت:
به امام جعفر صادق عليه السلام گفتم:
يابن رسول الله! براي چه فاطمه ي زهراء سلام الله عليها، زهراء ناميده شد؟
فرمود:
براي اينكه نور حضرت زهراء سلام الله عليها روزي سه مرتبه براي اميرالمومنين علي عليه السلام ميدرخشيد، نور صورت آن بانوي معظّمه در وقت نماز صبح، موقعي كه مردم در رختخواب خود بودند ميدرخشيد، سفيدي آن نور داخل حجرههاي اهل مدينه ميگرديد و حياطهاي آنان سفيد ميشد و ايشان از اين منظره تعجّب مينمودند و نزد پيامبر خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ميآمدند و راجع به آن نور پرسش ميكردند، پيامبر خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آنان را به جانب خانه ي زهراي اطهر سلام الله عليها روانه ميكرد، وقتي متوجّه خانه ي آن بانو شدند، ديدند او بر سر سجّاده ي عبادت نشسته و نور صورت وي از محراب عبادتش ساطع ميشود، آنان درك نمودند آن نوري كه ميديدند از نور فاطمه سلام الله عليها بوده ست.
هنگام ظهر كه فاطمه ي اطهر سلام الله عليها آماده ي نماز ظهر ميگرديد نور زردي از صورت وي ميدرخشيد و داخل خانههاي اهل مدينه ميشد كه در و ديوار خانهها و لباس و رنگ ايشان زرد ميگرديد.
وقتي از آن نور پرسش نمودند پيامبر خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آنان را به جانب خانه ي زهراي اطهر سلام الله عليها روانه
مي كرد، موقعي كه متوجّه خانه ي آن بانوي مكرّمه شدند، ديدند او در ميان محراب عبادت ايستاده و نور زردي از صورت وي ساطع ميشود آن گاه درك كردند آن نوري كه مشاهده كرده بودند از نور صورت آن حضرت [درود خداوند بر ايشان و پدرشان و شوهرشان و فرزندانشان باد ] بوده ست.
موقع غروب آفتاب، صورت حضرت زهراي اطهر سلام الله عليها سرخ و نور سرخي از صورتش ساطع ميگرديد و آن بانو براي اين نعمت شكر حضرت پروردگار را به جاي ميآورد، آن نور سرخي كه از صورت وي ميدرخشيد، داخل خانههاي مردم ميگرديد به نحوي كه حياطهاي آنان سرخ ميشد، ايشان از آن منظره متعجّب گرديدند! لذا به حضور رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شتافتند و راجع به آن نور گفتگو نمودند، پيامبر خدا آنان را به طرف خانه ي زهراي اطهر سلام الله عليها فرستاد، موقعي كه آمدند، ديدند آن بانوي معظّمه بر سر سجّاده ي عبادت نشسته و مشغول تسبيح و تمجيد پروردگار است و نور قرمزي از صورت وي ميدرخشد، پس از اين جريان درك ميكردند آن نوري كه ديده بودند از نور صورت آن بانوي مكرّمه بوده است، آن نور همچنان در صورت ايشان بود تا هنگامي كه امام حسين عليه السلام متولّد شد، آن نور همچنان در صورت ما امامان، هر كدام پس از ديگري تا روز قيامت خواهد بود.
بيان: «ترتَّبَت» يعني در محرابش ثابت و مستقرّ شد، همان طور كه در لغت نيز به همين معنا آمده ست.
و يا اينكه معني اصطلاحي آن را در نظر بگيريم كه به معناي «تَهَيَّأت» ميباشد، كه قرار دادن هر چيز
در (رتبه) و مرتبه ي خود را گويند و احتمال هم دارد به معني «تَزَيَّنَت» باشد، يعني مزيّن كرد.
(۲۸) 📚- علل الشّرايع ۱ / ۱۸۰ ح ۲.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_بیست_و_هشتم
[عيون أخبارالرّضا عليه السلام ] بِالْإِسْنَادِ إِلَي دَارِمٍ قَالَ:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَي الرِّضَا عليهما السلام وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عليهما السلام قَالا: سَمِعْنَا الْمَأْمُونَ يُحَدِّثُ عَنِ الرَّشِيدِ، عَنِ الْمَهْدِيِّ، عَنِ الْمَنْصُورِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ،
قَالَ:
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ لِمُعوِيَةَ: أتَدْرِي لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ؟
قَالَ:
لا،
قَالَ:
لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِيَ وَ شِيعَتُهَا مِنَ النَّارِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم يَقُولُهُ.
شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرّضا عليه السلام (۲۹) با چند واسطه نقل ميكند:
كه ابن عبّاس به معاويه گفت:
آيا ميداني كه فاطمه سلام الله عليها براي چه فاطمه ناميده شد؟
گفت:
نه، گفت:
براي اينكه او و شيعيانش از آتش جهنّم آزادند، من اين موضوع را از پيامبر خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شنيدم.
🌸🔸🔹
[عيون أخبارالرّضا عليه السلام ] بِالْأَسَانِيدِ الثَلاثَةِ عن الرّضا عليه السلام، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
إِنِّي سَمَّيْتُ ابْنَتِي فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.
[صحيفة الرّضا عليه السلام ] عن الرّضا، عن آبائه: مثلُه.
نيز در كتاب پيشين (۳۰) از حضرت رضا عليه السلام از پيامبر خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل ميكند كه فرمود:
من اين دخترم را بدين لحاظ فاطمه ناميدم كه خداي سبحان وي و دوستانش را از آتش جهنّم نجات داده ست.
در كتاب صحيفة الرّضا عليه السلام صفحه ي ۴۵ مانند اين حديث آورده شده ست.
📚منابع:
(۲۹) - عيون اخبارالرّضا عليه السلام ۲ / ۷۲ ح ۳۳۶.
(۳۰) - عيون اخبارالرّضا عليه السلام ۲ / ۴۶ ح ۱۷۴.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_بیست_و_نهم
[علل الشّرائع ] أَبِي، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَعْقِلٍ الْقِرْمِيسِينِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَزِيدَ الْجَزَرِيِّ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيِّ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْر، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السلام قَالَ:
قُلْتُ: لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْراءً فَقَالَ:
لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِنُورِهَا وَ غُشِيَتْ أَبْصَارُ الْمَلائِكَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلائِكَةُ لِلَّهِ سَاجِدِينَ وَ قَالُوا: إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا مَا هَذَا النُّورُ فَأَوْحَي اللَّهُ إِلَيْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي وَ أَسْكَنْتُهُ فِي سَمَائِي خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي أُفَضِّلُهُ عَلَي جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي يَهْدُونَ إِلَي حَقِّي وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي فِي أَرْضِي بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِي.
مصباح الأنوار: عن أبي جعفر عليه السلام مثلُه.
بيانٌ: قالَ الفيروزآبادي: قِرْمِيسين بالكسر بلدٌ قُرْبٌ الدينور معَّرب كرمانشاهان.
شيخ صدوق در كتاب علل الشّرايع (۳۱) با چند واسطه از جابر نقل ميكند كه گفت:
به حضرت امام جعفر صادق عليه السلام گفتم:
براي چه فاطمه ي زهراء
سلام الله عليها، زهراء ناميده شد؟
فرمود:
براي اينكه خداي حكيم آن بانو را از نور با عظمت خود آفريد، وقتي كه درخشيد آسمانها و زمين به نور او روشن شدند، چشمهاي ملائكه خيره شد، ملائكه خداي را سجده نمودند و گفتند:
پروردگار ما! اين چه نوريست؟! خدا فرمود:
اين نور از نور من است كه در آسمان ساكنش كرده و آن را از عظمت خويش آفريدم، آن را از صلب يكي از پيامبرانم خارج مينمايم، او را بر تمام انبياء برتري داده ام، از اين نور اماماني به وجود ميآورم كه براي امر و دين من قيام ميكنند و به راه راست هدايت خواهند شد و اين پيشوايان را جانشينان خود روي زمين قرار ميدهم هنگامي كه وحي من قطع شود.
در مصباح الانوار از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام مثل اين حديث نقل شده ست.
بيان: فيروزآبادي ميگويد «قِرميسين» نام روستايي در نزديكي دينور و دينور عربي شده ي شهر كرمانشاهان است.
(۳۱) - 📚علل الشّرايع ۱ / ۱۷۹ ح ۱.
~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_سی
[معاني الأخبار ] [علل الشّرائع ] الطَّالَقَانِيُّ، عَنِ الْجَلُودِيِّ، عَنِ الْجَوْهَرِيِّ، عَنِ ابْنِ عُمَارَةَ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ عليه السلام عَنْ فَاطِمَةَ لِمَ سُمِّيَتْ زَهْرَاءَ؟
فَقَالَ:
لِأَنَّهَا كَانَتْ إذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ.
نيز در همان كتاب (۳۲) و معاني الاخبار (۳۳) با چند واسطه از پدر ابن عماره نقل ميكند كه گفت:
به امام جعفر صادق عليه السلام گفتم:
براي چه فاطمه ي اطهر سلام الله عليها زهراء ناميده شد؟
فرمود:
براي اينكه هر گاه فاطمه سلام الله عليها در محراب عبادت ميايستاد نور او براي اهل آسمان ميدرخشيد همان طور كه نور ستارگان براي اهل زمين ميدرخشد.
🌺🔆🌸
[علل الشّرائع ] أَبِي، عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الْيَقْطِينِيِّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ مَوْلَي بَنِي هَاشِمٍ قَالَ:
حَدَّثَنَا شَيْخٌ لَنَا ثِقَةٌ يُقَالُ لَهُ: نَجِيَّةُ بْنُ إِسْحَاقَ الْفَزَارِيُّ،
قَالَ:
حَدَّثَنَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ حَسَنٍ قَالَ:
قَالَ أَبُوالْحَسَنِ عليه السلام لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ؟ قُلْت: فَرْقاً بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْأَسْمَاءِ قَالَ:
إِنَّ ذَلِكَ لَمِنَ الْأَسْمَاءِ وَ لَكِنَّ الِاسْمَ الَّذِي سُمِّيَتْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي عَلِمَ مَا كَانَ قَبْلَ كَوْنِهِ فَعَلِمَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم يَتَزَوَّجُ فِي الْأَحْيَاءِ وَ أَنَّهُمْ يَطْمَعُونَ فِي وِرَاثَةِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ قَبْلِهِ فَلَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سَمَّاهَا اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي فَاطِمَةَ لِمَا أَخْرَجَ مِنْهَا وَ جَعَلَ فِي وُلْدِهَا فَفَطَمَهُمْ عَمَّا طَمِعُوا فَبِهَذَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ طَمَعَهُمْ وَ مَعْنَي فَطَمَتْ قَطَعَتْ.
بيان: قوله فرقاً بينه و بين الأسماء لعلّه توهّم أنّ هذا الاسم ممّا لم يسبقها إليه أحدٌ فلذا سمّيت به لئلّا يُشاركُها فيه امرأة ممّن مضي فأجاب عليه السلام بأنّه كان من الأسماء الّتي كانوا يسمّون بها
قبل، قوله: «إنَّ الله» أي لأنّ الله.
شيخ صدوق در كتاب علل الشّرايع (۳۴) از عبدالله بن حسن نقل ميكند كه گفت:
حضرت موسي بن جعفر عليهما السلام به من فرمود:
چرا فاطمه سلام الله عليها را فاطمه گفتند:
گفتم:
براي اينكه با نامهاي ديگران فرق داشته باشد.
فرمود:
كلمه ي فاطمه هم از نامها محسوب ميشد، ولي علّت اينكه زهراي اطهر سلام الله عليها فاطمه ناميده شد اين بود كه چون خداي حكيم وضع هر چيزي را قبل از اينكه به وجود بيايد، ميداند و ميدانست كه وقتي پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با قبائلي ازدواج نمايد آنان به امر خلافت طمع خواهند كرد، لذا موقعي كه فاطمه سلام الله عليها متولّد شد خداي سبحان او را فاطمه ناميد و امر خلافت و امامت را براي فرزندان وي قرار داد و بدين وسيله دست آن افرادي را كه خواهان امر خلافت بودند قطع نمود. بدين جهت بود كه حضرت فاطمه سلام الله عليها، فاطمه ناميده شد، زيرا طمع آنان را قطع كرد.
مرحوم علامه ي مجلسي رحمة الله عليه ميفرمايد:
(از اين سؤال و جواب كه در روايت آمده معلوم ميشود كه) شايد راوي گمان كرده كه نام «فاطمه» از نام هاييست كه قبل از حضرت زهرا سلام الله عليها براي دختران ديگر گذاشته نمي شده، امّا حضرت فرمودند:
دختران ديگري هم قبل از آن حضرت به اين نام، نامگذاري شده اند ولي خداوند اين فضائل و قدرتها را فقط در اختيار اين بانوي معظّمه قرار داده ست.
و در آنجا كه ميفرمايد:
«إنَّ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالي عَلِمَ مَا كانَ... »
مرحوم علامه رحمة الله عليه ميفرمايد:
در اينجا «اِنَّ اللهَ» كه معني آن ميشود «همانا خداوند» به
معني «لأنّ الله» ميباشد كه معني آن ميشود «به خاطر اينكه خداوند»
📚منابع:
(۳۲) - همان ۱ / ۱۸۱ ح ۳.
(۳۳) - معاني الاخبار ص ۶۴ ح ۱۵.
(۳۴) - علل الشرايع ۱ / ۱۸۱ ح ۳.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_سی_و_یکم
[معاني الأخبار ] [علل الشّرائع ] الْقَطَّانُ، عَنِ السُّكَّرِيِّ، عَنِ الْجَوْهَرِيِّ، عَنْ مُخْدَجِ بْنِ عُمَيْرٍ الْحَنَفِيِّ، عَنْ بَشِيرِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَنْصَارِيِّ، عَنِ الْأَوْزَاعِيِّ، عَنْ يَحْيَي بْنِ [ أَبِي ] كَثِيرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ:
إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ.
همچنين در كتاب معاني الاخبار (۳۵) و علل الشّرايع (۳۶) با چند واسطه از ابوهريره نقل ميكند كه گفت:
فاطمه سلام الله عليها بدين جهت فاطمه ناميده شد كه خداي تعالي، هر كس فاطمه سلام الله عليها را دوست داشته باشد از آتش جهنّم دور خواهد
🌸🌺🔹🔸
[علل الشّرائع ] مَاجِيلَوَيْهِ، عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ:
لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ سلام الله عليها أَوْحَي اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَي مَلَكٍ فَأَنْطَلقَ بِهِ لِسَانَ محمّد صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ ثُمَّ قَالَ:
إِنِّي فَطَمْتُكِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُكِ عَنِ الطَّمْثِ ثُمَّ قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ عليه السلام:
وَاللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ بِالْمِيثَاقِ.
مصباح الأنوار: عنه عليه السلام مثله.
بيان: فَطَمْتُك بالعلم أي أَرْضَعْتُك بالعلم حتّي اسْتَغْنَيْتُ و فَطَمْتُ، أو قَطعتُك عن الجهل بسبب العلم أو جعلت فطامك من اللّبن مقروناً بالعلم كنايةً عن كونها في بدوِ فطرتها عالمةً بالعلوم الربّانية و علي التقادير كان الفاعل بمعني المفعول كالدافق بمعني المدفوق أو يُقْرأ علي بناء التفعيل أي جعلتك قاطعةً النّاس من الجهل أو المعني: لما فَطَمَها من الجهل فهي تفطم النّاس منه و الوجهان الأخيران يشكل إجراؤُهما في قوله: فطمتك عن الطمث إلّا بتكلّف، بأن يجعل الطمث كناية عن الأخلاق و الأفعال
الذميمة، أو يقال علي الثالث: لما فطمتك عن الأدناس الرّوحانيّة و الجسمانيّة فأنت تفطم النّاس عن الأدناس المعنوية.
نيز در كتاب علل الشّرايع (۳۷) با چند واسطه از يزيد بن عبدالملك از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام نقل ميكند كه فرمود:
هنگامي كه فاطمه ي زهراء سلام الله عليها متولّد شد خداي تعالي به يكي از ملائكه وحي كرد تا كلمه ي فاطمه را به زبان پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نهاد، لذا آن بزرگوار نام ايشان را فاطمه نهاد و به او فرمود:
من تو را با علم و دانش قرين و از خون حيض بركنار نمودم، سپس حضرت باقر عليه السلام فرمود:
به خدا قسم كه خدا فاطمه سلام الله عليها را از روز عهد و ميثاق با علم قرين و از خون حيض بركنار كرد.
در كتاب مصباح الانوار مثل اين حديث آمده ست.
مرحوم علامه رحمة الله عليه ميفرمايد:
در اينجا كلمه ي «فطمتك» به اين معناست كه يعني خداوند خطاب به حضرت زهرا سلام الله عليها ميفرمايد:
من تو را شير دادم به علم، يعني از علم تو را بي نياز نمودم، (امّا فطمتك عن الطمث) در آنجا «فطم» به معني «قطع كردن» ميباشد، يعني من تو را از جهل و ناداني جدا و قطع نمودم.
و اينكه در اين روايت شير دادن و علم در كنار يكديگر آمده به اين معناست كه يعني خداوند ميفرمايد:
آن بزرگوار از آغاز خلقت فطري مقدّسش، عالِم به علوم ربّانيّه بوده و بنا بر هر دو معنايي كه شد در اينجا فاعل (كه فاطم است) به معني مفعول آمده (يعني جدا كننده، به معني جدا شونده آمده) و اينكه گاهي در عربي فاعل
به معني مفعول ميآيد در عربي نظائري دارد مثل «دافق» كه معناي فاعلي آن ميشود «جهنده» امّا به معني مفعول هم ميآيد كه به معني «جهيده شده» است.
و يا اگر به صيغه و معني تفعيل بياوريم معني اين گونه ميشود:
من تو را قطع كننده ي مردم از جهل نمودم و يا اين گونه معني ميشود:
چون خداوند او را از جهل و ناداني جدا نمود پس مردم هم از او جدا ميشوند (نمي توانند او را درك كنند).
📚منابع:
(۳۵) - معاني الاخبار ص ۶۴ ح ۱۴.
(۳۶) - علل الشّرايع ۱ / ۱۷۸ ح ۱.
(۳۷) - علل الشّرايع ۱ / ۱۷۹ ح ۴.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_سی_و_دوم
[علل الشّرائع ] ابْنُ الْوَلِيدِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلَوِيَّةَ الْأَصْبَهَانِيِّ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيِّ، عَنْ جَنْدَلِ بْنِ وَالِق، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْبَصْرِيِّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ أَبِيهِ عليه السلام قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم:
يَا فَاطِمَةُ أَتَدْرِينَ لِمَ سُمِّيْتِ فَاطِمَةَ؟
فَقَالَ عَلِيٌّ عليه السلام:
يَا رَسُولَ اللَّهِ لِمَ سُمِّيَتْ؟
قَالَ:
لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِيَ وَ شِيعَتُهَا مِنَ النَّارِ.
مصباح الأنوار: عنه عليه السلام مثلُه.
بيان: لا يقال: المناسب علي ما ذُكِر في وجه التسمية أن تُسَمّي مفطومة إذ الفطم بمعني القطع، يقال: فَطَمَتْ الأمُّ صبيَّها و فطمت الرّجل عن عادته و فطمت الحَبل. لأنّا نقول: كثيراً ما يجي ء فاعل بمعني مفعول كقولهم سرٌّ كاتم و مكان عامر و كما قالوا في قوله تعالي: «عيشَةٍ راضِيَةٍ» (۳۸) و «ماءٍ دافِقٍ» (۳۹) و يحتمل أن يكون ورد الفطم لازما أيضا.
قال الفيروزآباديّ: أفطم السخلة: حان أن تفطم فإذا فَطَمَتْ فهي فاطم و مفطومة و فطيم انتهي و يُمكن أن يقال إنّها فطمت نفسَها و شيعتَها عن النّار و عن الشرور و فطمت نفسها عن الطَمْث لكون السبب في ذلك ما عَلم الله من محاسنَ أفعالها و مكارمَ خصالها فالإسناد
مجازيّ.
شيخ صدوق در كتاب علل الشّرايع (۴۰) با چند واسطه از پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل ميكند كه به فاطمه سلام الله عليها فرمود:
آيا ميداني كه تو براي چه فاطمه ناميده شدي؟
حضرت علي عليه السلام عرض كرد:
براي چه يا رسول الله؟
فرمود:
براي اينكه فاطمه سلام الله عليها و شيعيانش از آتش جهنّم نجات خواهند يافت.
در كتاب مصباح الانوار مانند اين حديث آمده ست.
بيان: اگر كسي اشكال كند كه بنا بر آنچه در روايات ذكر شد در وجه تسميه ي حضرت زهرا سلام الله عليها به نام «فاطمه» بايد «مفطومه» ناميده ميشد (تا معني جدا شده بدهد) زيرا «الفَطْم» به معني قطع است، مثلاً گفته ميشود:
«فَطَمَتْ الاُمّ صبيّها» (۴۱) و يا جمله ي «فطمت الرّجل عن عادته» (۴۲) و يا «فطمت الحبل» (۴۳)، اگر كسي بگويد كه فاعل به معني مفعول آمده، مانند «سرٌ كاتم» (۴۴) و «مكان عامر» (۴۵).
همچنين در قرآن كريم مانند اين موارد يافت ميشود، مثلاً باري تعالي فرموده:
«عيشَةٍ راضِيَةٍ» (۴۶) و «ماءٍ دافِقٍ» (۴۷). در اين مثالهايي كه ذكر شد اسم فاعل به معناي اسم مفعول آمده، پس بنابراين «فاطمه» نيز به صيغه ي اسم فاعل است، امّا معناي آن اسم مفعول است و همچنين كلمه ي «الفطم» احتمال دارد لازم باشد.
فيروزآبادي ميگويد:
«أفطم السّخلة» يعني وقت چيدن و درو كردن آن رسيده، پس زماني كه (گل يا خوشه) چيده شود به آن «فاطم» و «مفطومه» و «فطيم» گفته ميشود. انتهاي سخن فيروزآبادي.
و ممكن است گفته شود:
همانا آن بانو جدا شده (بريده شده) نفس شريفش و شيعيانش از آتش جهنّم و از شرور و نفس مباركش از آلودگي قطع شده (يعني هرگز آلودگي در
وجود مباركش راه نيافته) و علّت آن است كه خداوند (از روز ازل) آگاه بود از محاسن اعمال و مكارم اخلاق و خصلتهاي ملكوتي آن بزرگوار.
📚منابع:
(۳۸) - حاقّه / ۲۱ - قارعه / ۷.
(۳۹) - طارق / ۶.
(۴۰) - علل الشّرايع ۱ / ۱۷۹ ح ۵.
(۴۱) - مادر فرزندش را از شير جدا كرد.
(۴۲) - جدا شد مرد از عادت خود.
(۴۳) - پاره شد طناب.
(۴۴) - سرّ مخفي شده.
(۴۵) - مكان و جاي آباد شده.
(۴۶) - زندگاني خوش.
(۴۷) - آب جهيده شده.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_سی_و_سوم
اِبنُ المُتُوَكِّّل، عَن سَعد، عَن اِبنِ عيسي، عَن مُحَمَّّدِ بنِ سَنان، عَن اِبنِ مسكان، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ: لِفَاطِمَةَ سلام الله عليها وَقْفَةٌ عَلَي بَابِ جَهَنَّمَ، فَإذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كُتِبَ بَيْنَ عَيْنَيْ كُلِّ رَجُلٍ مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ فَيُؤْمَرُ بِمُحِبٍّ قَدْ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ إِلَي النَّارِ فَتَقْرَأُ فَاطِمَةُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُحِبّاً فَتَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي سَمَّيْتَنِي فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتَ بِي مَنْ تَوَلانِي وَ تَوَلَّي ذُرِّيَّتِي مِنَ النَّارِ وَ وَعْدُكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ لا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: صَدَقْتِ يَا فَاطِمَةُ إِنِّي سَمَّيْتُكِ فَاطِمَةَ وَ فَطَمْتُ بِكِ مَنْ أَحَبَّكِ وَ تَوَلاكِ وَ أَحَبَّ ذُرِّيَّتَكِ وَ تَوَلاهُمْ مِنَ النَّارِ وَ وَعْدِيَ الْحَقُّ وَ أَنَا لا أُخْلِفُ الْمِيعَادَ وَ إِنَّمَا أَمَرْتُ بِعَبْدِي هَذَا إِلَي النَّارِ لِتَشْفَعِي فِيهِ فَأُشَفِّعَكِ وَ لِيَتَبَيَّنَ مَلائِكَتِي وَ أَنْبِيَائِي وَ رُسُلِي وَ أَهْلَ الْمَوْقِفِ مَوْقِفُكِ مِنِّي وَ مَكَانَتُكِ عِنْدِي فَمَنْ قَرَأْتِ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِناً فَخُذِي بِيَدِهِ وَ أَدْخِلِيهِ الْجَنَّةَ.
نيز در كتاب نامبرده شده (۴۸) با چند واسطه از محمّد بن مسلم نقل ميكند كه گفت:
از حضرت امام محمّد باقر عليه السلام شنيدم ميفرمود:
فاطمه ي زهراء سلام الله عليها نزد درب جهنّم توقّفي خواهد داشت. هنگامي كه روز قيامت فرا رسد در ميان دو چشم هر كسي نوشته ميشود كه وي مؤمن است يا كافر است، آنگاه به يكي از دوستداران حضرت فاطمه سلام الله عليها كه خيلي گنهكار باشد امر ميشود برو به طرف جهنّم، وقتي كه ميبيند كه بين دو
چشم او نوشته شده:
دوست فاطمه، عرض ميكند:
پروردگارا! تو مرا فاطمه ناميدي و وعده دادي به وسيله ي من كسي كه مرا با فرزندانم دوست داشته باشد از آتش جهنّم نجات دهي، وعده ي تو بر حق و تو خُلْف وعده نخواهي كرد.
خداي رؤوف ميفرمايد:
راست ميگويي، من تو را فاطمه ناميدم، من كسي، كه تو را با فرزندانت دوست داشته باشد از آتش جهنّم بر كنار خواهم داشت وعده ي من حق است و من خلف وعده نخواهم كرد، من بدين منظور دستور دادم اين بندهام را به جهنّم ببرند كه تو براي او شفيع شوي و من شفاعت تو را بپذيرم تا مقام و منزلتي كه تو نزد من داري براي ملائكه و پيامبران: و اهل محشر معلوم شود دست هر كسي را كه در ميان دو چشم او نوشته باشد مؤمن است بگير و داخل بهشت كن.
(۴۸) -📚 علل الشّرايع ۱ / ۱۷۹ ح ۶.
~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_سی_و_چهارم
أَقُولُ: قَدْ مَرَّ فِي بَابِ الرُّكْبَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَنِ النَّبِيِّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بِرِوَايَةِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ: لَنْ يَرْكَبَ يَوْمَئِذٍ إِلا أَرْبَعَةٌ: أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ صَالِحٌ نَبِيُّ اللَّهِ فَأَمَّا أَنَا فَعَلَي الْبُرَاقِ وَ أَمَّا فَاطِمَةُ ابْنَتِي فَعَلَي نَاقَتِي الْعَضْبَاءُ تَمَامَ الْخَبَرِ. مؤلف گويد: قبل از اين نگاشتيم ابن عبّاس از پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روايت كرده كه فرمود: روز قيامت غير از چهار نفر كسي سواره نخواهد بود، آن چهار نفر عبارتند از: ۱ - من ۲ - علي ۳ - فاطمه ۴ - حضرت صالح پيغمبر، من بر براق سوار ميشوم دخترم فاطمه بر ناقه ي عضباء من سوار خواهد شد، الي آخر حديث (۵۹).
🌸🌺🌺
[اَلْمَجالِس لِلْمُفيد ]عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ، عَنِ الثُّمَالِيِّ، عَنِ الْبَاقِر عليه السلام ِ، عَنْ أَبِيهِ عليه السلام، عَنْ جَدِّهِ عليه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم: إِنَّ اللَّهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَي لِرِضَاهَا. شيخ مفيد در كتاب مجالس (۶۰) با چند واسطه از ابوحمزه ثمالي و او از حضرت باقر عليه السلام و ايشان از آباء گرامي خود: از رسول اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل ميكند كه فرمود: «إنَّ اللهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فاطِمَةَ وَ يَرْضي لِرِضاها» يعني حقّاً كه خدا براي غضب فاطمه ي زهرا سلام الله عليها غضب ميكند و براي خشنودي او خشنود ميشود.
🌸🌺🌺
ابْنُ إِدْرِيسَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ الْأَشْعَرِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الرَّازِيِّ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُثْمَانَ، عَنْ مُوسَي بْنِ بَكْرٍ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ عليه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي اخْتَارَ مِنَ النِّسَاءِ أربع: مَرْيَمَ وَ آسِيَةَ وَ خَدِيجَةَ وَ فَاطِمَةَ الْخَبَرَ. شيخ صدوق در كتاب خصال (۶۱) با چند واسطه از پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روايت ميكند كه فرمود: خداي حكيم چهار نفر از زنان عالم را برگزيد كه عبارتند از: ۱ - مريم ۲ - آسيه ۳ - خديجه ۴ - فاطمه:
📚منابع:
۵۹ بحارالأنوار ۷ / ۲۳۱ ح ۲ و ۱۱ / ۳۸۰ ح ۶ – امالي صدوق ص ۲۰۶ ح ۷ – خصال ۱ / ۲۰۴ ح ۲۰.
(۶۰) - امالي مفيد ص ۹۴ ح ۴.
(۶۱) - بحارالأنوار ۱۴ / ۲۰۱ ح ۱۱ و ۱۶ / ۲ ح ۵ – خصال ۱ / ۲۲۵ ح ۵۸
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_سی_و_پنجم
بِالْأَسَانِيدِ الثَّلاثَةِ، عن الرّضا عليه السلام، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم: إِنَّ اللَّهَ لَيَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَي لِرِضَاهَا. [صحيفة الرّضا عليه السلام ] عن الرّضا عليه السلام، عن آبائه: مثله. در كتاب عيون و كتاب صحيفة الرّضا (۶۲) عليه السلام با چند سند از امام رضا عليه السلام و ايشان از پدران بزرگوارشان:، از پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم روايت نموده كه پيامبر فرمودند: حقّاً كه خدا براي غضب فاطمه ي زهرا سلام الله عليها غضب ميكند و براي خشنودي او خشنود ميشود.
🌺🔆🌸
بِإِسْنَادِ التَّمِيمِيِّ، عن الرّضا عليه السلام، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ بَعْدِي وَ بَعْدَ أَبِيهِمَا وَ أُمُّهُمَا أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ. شيخ صدوق در كتاب عيون اخبارالرّضا (۶۳) عليه السلام با يك سند از امام رضا عليه السلام از پدران بزرگوارشان: روايت ميكند كه پيغمبر صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: حسن و حسين عليهما السلام بعد از من از پدرشان بهترين اهل زمين هستند و مادرشان بهترين زنان اهل زمين است.
🌺🔆🌸
بِإِسْنَادِ التَّمِيمِيِّ، عن الرّضا عليه السلام، عَنْ آبَائِهِ: قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم: إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَي النَّارِ. نيز در همان كتاب (۶۴) به سند تميمي از حضرت امام رضا عليه السلام از آباء گراميشان از پيامبر اكرم صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نقل ميكند كه فرمود: فاطمه خويشتن را حفظ كرد و آتش جهنّم را بر فرزندان خود حرام كرد.
📚منابع:
(۶۲) - در عيون اخبارالرّضا عليه السلام ۲ / ۲۶ ح ۶، اين چنين آمده: «... انّ الله عزّوجلّ يغضب بغضب فاطمة و يرضي لرضاها» و در صحيفة الرّضا عليه السلام ص ۴۵ ح ۲۲ آمده است كه: «... انّ الله تعالي يغضب لغضب فاطمة و يرضي لرضاها».
(۶۳) - بحارالأنوار ۲۶ / ۲۷۲ ح ۱۴ و ۴۳ / ۲۶۴ ح ۱۵ – عيون اخبارالرّضا عليه السلام ۲ / ۶۲ ح ۲۵۲.
(۶۴) - عيون اخبارالرّضا عليه السلام ۲ / ۶۳ ح ۲۶۴
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا علیها السلام ▪️◼️
#بخش_اول
#نور تبسم حضرت #امیرالمؤمنین عليه السلام و حضرت #فاطمه زهرا سلام الله علیها ◼️▪️▪️
از ابن عباس روايت شده است كه:
موقعي كه اهل بهشت متنعم به نعمتهاي الهي هستند ناگهان نوري همانند نور خورشيد ميبينند كه بهشت را روشن نمود. پس ميگويند: خداوندا! مگر در قرآن نفرمودي كه: «لا يرون فيها شمسا» [۷] «نمي بينند در بهشت خورشيدي» - در اينحال خداوند متعال جبرائيل را ميفرستد كه به اهل بهشت بگو: اين نور، نور خورشيد نبود بلكه نوري بود كه در اثر تبسم حضرت علي و حضرت فاطمه (عليهماالسلام) بوجود آمد و بهشت را روشن نمود. [۸].
#لعنت بر #قاتلین بی بی دو عالم حضرت #زهرا
📚منابع:
[۷] انسان، ۱۳.
[۸] البرهان، ج ۴، ص ۴۱۲ / بحار الانوار، ج ۳۵، ص ۲۴۱ / مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۲۹.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~