🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
#داستان_هایی_از_امام_زمان(عج)
💠سَرِ پياله بپوشان كه خرقه پوش آمد 💠
ابراهيم كرخي ميگويد:
روزي به خدمت امام جعفرصادق عليه السلام شرفياب شدم. در حضور حضرت عليه السلام نشسته بودم كه امام موسي بن جعفرعليه السلام وارد شد در حالي كه آن روز، جواني نورس بود، من به احترامش از جاي برخاسته و به استقبالش رفتم، ايشان را بوسيده و نشستم.
امام جعفرصادق عليه السلام فرمود: اي ابراهيم! بدان كه او پيشواي تو، بعد از من است. در مورد امامت او گروهي به هلاكت ميرسند، و گروهي هدايت مييابند، خداوند قاتل او را لعنت كند و عذاب روحش را زياد نمايد.
از صلب او بهترين اهل زمين به دنيا خواهد آمد كه همنام جدّش (علي عليه السلام) و وارث علم و احكام و فضايل اوست. معدن امامت و قلّه حكمت است. ستمگري از اولاد فلان او را بعد از وقوع حوادث عجيب و از روي حسادت به قتل ميرساند، ولي اراده حق تعالي به وقوع خواهد پيوست هرچند مشركان نپسندند.
خداوند از صلب او دوازدهمين مهدي را پديد خواهد آورد، و آنها را كرامت خواهد بخشيد، و به واسطه ايشان بارگاه قدس خويش را زينت خواهد نمود. هر كه به وجود دوازدهمين امام معتقد باشد، مانند كسي است كه شمشير برهنه به دست گرفته و در پيشگاه پيامبر خداصلي الله عليه وآله وسلم ميجنگد، و دشمنان را از او دفع ميكند.
در اين هنگام شخصي از دوستداران بني اُميه وارد شد، حضرت عليه السلام سخن را قطع كرد.
پس از آن دوازده بار به حضور حضرت عليه السلام مشرّف شدم و منتظر بودم تا حضرت عليه السلام سخن آن روز خود را كامل كنند، امّا توفيق نمي يافتم، تا اين كه سال بعد يك روز در خدمت حضرت بودم كه فرمود: اي ابراهيم! او اندوه شيعيان خود را پس از اين كه دچار ضعف شديد و بلاي طولاني و بي تابي و ترس شده باشند، برطرف خواهد نمود. خوشا به حال كسي كه زمان او را درك كند.
هنگامي كه سخن امام عليه السلام به اينجا رسيد رو به من نموده و فرمود: اي ابراهيم! براي تو كافيست.
من در حالي باز گشتم كه تا آن زمان، از چيزي مانند آنچه كه شنيدم خوشحال نشده و چشمم روشن نگرديده بود. (#۱۶)
📚منابع:
۱۶) كمال الدين، ج ۲، ص ۳۳۴ و ۳۳۵؛
بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۴.