🌾هوالرفیع🌾
#رویای-نیمه-شب🌠🌜
#قسمت-بیست و چهارم
ابوراجح نبود.مسرور توی اتاقک چوبی،داشت سکه ها را می شمرد.پرسیدم:ابوراجح کجاست؟😏
-به من نگفت کجا می رود.🙄
-پس صبرمی کنم تا بازگردد.🙂
-شاید برای عبادت به مقام حضرت مهدی رفته باشد.😊
خواستم بروم که گفت:این جا نیایی بهتر است.😅
به او نزدیک شدم.
-چرا؟طوری شده؟😉
-می دانی ابوراجح تحت نظر است؟
-از کجا می دانی؟😢
نتوانست به چشم هایم نگاه کند.نگاهش را متوجه مردی کرد که روی سکو به فرزندش لباس می پوشاند.🙂🌸
-خودت که بودی و دیدی وزیر با او چطور برخورد کرد😒.دارالحکومه از ابوراجح خوشش نمی آید.به نفع توست که از او کناره بگیری.خود او هم راضی نیست که تو خودت را بی جهت گرفتار کنی.🤕
-پس تو چرا این جا مانده ای؟☺️
-قضیه ی من فرق می کند.همه می دانند سال هاست شاگردش هستم.در هر شرایطی باید در حمام را باز نگه دارم.این سفارش خود ابوراجح است.🙂🍀
کنار پرده گفتم:از این که به فکر من هستی و نصیحتم کردی ممنونم،اما به نظرم جا داشت در مقابل وزیر از ابوراجح دفاع می کردی.هرچه باشد او ولی نعمت توست.😄
-این خواست ابوراجح است که من دخالتی توی این کارها نداشته باشم.فرض کنیم او را گرفتند وبه سیاه چال بردند،بهتر است من هم با او زندانی شوم یا این جا بمانم و حمام را اداره کنم؟😉
از حمام بیرون آمدم.به سمت مقام حضرت مهدی شروع به دویدن کردم.🏃🏼♥️
ادامه دارد...🌊🍀
✨برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات✨
🌈اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم🌈
🌹با ما همراه باشید🌹
╭━━━━㋡━━━━━╮
💖⃤
@harime_hawra💖⃤
╰━━━━㋡━━━━━╯