💫هوالغافر💫
#رویای-نیمه-شب🌠🌜
#قسمت-سی ام
خودم را روی تخت انداختم🙂.خسته شده بودم.دست و پایم می لرزید.ام حباب هنوز نیامده بود.حال عجیبی داشتم.😔چطور می شد باور کرد شیعیان چنان پیشوای مهربانی داشته باشند که زمان بر او اثر نکند و کارهای پیامبرانه ازش سر بزند؟باورش سخت بود!ابوراجح آدم دروغ گویی نبود🙃.آیا اسماعیل هرقلی دملی ساختگی روی پایش نقش زده بود و بعد پاک کردن آن،ادعا کرده بود که امام زمان او را شفا داده است؟ولی جراحان حله و بغداد،با همراهی سیدبن طاووس او را معاینه کرده بودند.اگر دروغ بود،رسوا می شد.🤕
هرچه بود ابوراجح چنان پیشوای شان را باور داشت که انگار با او زندگی می کرد.پطور می توانستم باور کنم که از عمر امام شان نزدیک به پانصد سال گذشته و او هنوز زنده و جوان باشد🤕،از طرفی با خود می گفتم اگر چنین عمر طولانی محال باشد پس چگونه حضرت نوح بیش از دوبرابر آن حضرت عمر کرده است؟البته که می دانستم که خدا بر هرکاری تواناست.🙂✨
صدایی شنیدم.فکر کردم ام حباب پشت در است.از جا جستم و در را باز کردم🍀.فقیری ژنده پوش بود.با تصمیمی ناگهانی دو دیناری را که ته جیبم بود،بیرون آوردم و در دستش گذاشتم😊.گفتم:ای برادر،دعایم کن!من بیچاره کسی را دوست دارم که هیچ راهی برای رسیدن به او نیست.🙂💔
گفت:معلوم است گره سختی به کارت افتاده.کمتر کسی حاضر است دو دینار به یک فقیر غریب بدهد.😕🌸
گفتم:این سکه ها خیلی برایم عزیزند.یهتر است آن ها را به خدا هدیه بدهم.😢
لبخندی زدوگفت :امید واررم خداوند ازتوقبول کند!شنیده ام که گاهی خدا بنده اش رابه بلایی گرفتارمی کندتا به خود نزدیکش کند.بعد ازرفتن ان فقیر،در را بستم وهمان جا ،پشت در ایستادم.😅🌸
ادامه دارد...🌌🦋
🥰برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی و فرجه الشریف صلوات🥰
🌊اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌊
🐝با ما همراه باشید🐝
╭━━━━㋡━━━━━╮
💖⃤
@harime_hawra💖⃤
╰━━━━㋡━━━━━╯