🛑از بال هایی برای پرواز
باغبان گفت : بله، من کاملاً نابینا هستم! غریبه: پس چرا این همه برای باغچهی خود زحمت میکشید؟ شما که قادر به تشخیص رنگها نیستید، چه بهرهای از این همه گلهای رنگارنگ میبرید؟ باغبان کور به پرچین باغچه تکیه داد و لبخند زنان به مرد غریبه گفت: خب، من دلایل خوبی برای این کار دارم. همواره از باغبانی خوشم میآمد. به نظرم میرسد که دست کشیدن از این کار به سبب نابینایی، دلیل قانعکنندهای نیست. البته نمیتوانم ببینم که چه گیاهانی در باغچهام میرویند؛ ولی میتوانم آنها را لمس و احساس کنم. نمیتوانم رنگها را از هم تشخیص دهم، میتوانم عطر گلهایی را که میکارم، ببویم و دلیل دیگر من، شما هستید.
غریبه پرسید: چرا من؟ شما که اصلاً مرا نمیشناسید! باغبان گفت: البته من شما را نمیشناسم، ولی گاهی اوقات، شخصی چون شما از اینجا رد میشود و کنار باغچهی من میایستد. اگر این قطعه زمین، باغچهای بدون گیاه و خشک بود، دیدن منظرهی آن برای شما خوشایند نبود. به نظر من نباید از انجام کاری به این سبب چشمپوشی کنیم که در نگاه نخست، سود چندانی برای خود ما ندارد؛ در صورتی که ممکن است کمک ناچیزی به دیگران بکند. مرد به فکر فرو رفت و گفت: من از این زاویه به موضوع نگاه نکرده بودم. باغبان پیر لبخندزنان به سخن خود ادامه داد: به علاوه مردم از اینجا رد میشوند و با دیدن باغچهی من، احساس شادی میکنند؛ میایستند و کمی با من سخن میگویند. درست مانند شما؛ این کار برای یک انسان نابینا ارزش زیادی دارد.
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#کمالبندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
◇◇◇◆◇◇◇