✍تاریخچه تصوف:
در زمان پیامبر اکرم (ص)، پیروان آن حضرت را «مسلم» و «مؤمن» می نامیدند و آنانکه محضر پیامبر را درک کرده بودند، «صحابه» نامیده می شدند. پس از پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) را مى توان نخستین کسى دانست که در توسعه عرفان اسلامى نقش مهمى داشته است و از این رو تمامى عارفان حقیقى ـ و حتی مدعیان دروغین ـ سر سلسله خود را به ایشان مى رسانند و خود را وامدار و شاگرد او تلقى مى کنند.
( شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص 17.)
🔆 پس از آن حضرت، اهل صفه و افرادى چون سلمان فارسى، ابوذر، بلال و پس از ایشان کسانى مانند اویس قرنى را مى توان نام برد که تحت تربیت عرفان اسلامی عهد پیامبر بودند.
♦️ نسل بعد را که به صحابه پیامبر محشور بودند «تابعین» خوانده اند. سپس عنوان زاهد و عابد به میان آمد و به عده ای اطلاق گشت که از دنیا کناره جسته و خود را وقف عبادت و ریاضت نموده بودند. در حدود اوائل قرن دوم هجری کم کم کلمه «صوفی» و طریقه تصوف شنیده شد که خود را سالکان طریق حق و عارفان الهی می دانستند؛ اما عرفان آنها با مبانی طریقتی ائمه هدی سازگاری و مطابقت نداشت.
☑️ عرفان ناب اسلامی ـ شیعی ریشه در آموزه های ثقلین داشته و دارد؛ یعنی منشأ آن قرآن و سنت معصومین (ع) بوده است؛ اما تصوف ریشه ای التقاطی داشته که هم از آموزه های نوافلاطونیان و هم نحله های معنوی مسیحی و حتی شبه عرفان های هندی و شرقی وام گرفته بود. اولین و معروفترین چهره متصوفه، ابوهاشم کوفی بود که او، مرام و عقیده اش مورد نکوهش امام صادق(ع) قرار گرفت؛ چنانکه از امام حسن عسکری (ع ) نقل است که از امام صادق (ع ) پرسیدند ابو هاشم کوفی چگونه آدمی است؟ فرمود: «انّه فاسد العقیده جدّاً؛ واقعاً او شخص فاسدالعقیده ای است» و در ادامه فرمود: «و او همان کسی است که مذهبی را بدعت گذارد که آن را تصوف می نامند و وی این مذهب را پناهگاهی برای عقیده زشت و ناپسند خود قرار داد»
(سفینه البحار، ج 2، ص 57).
➰ ولی از قرن سوم به بعد دامنه تصوف وسعت یافت و مایه های ذوقی و شعری در آن پیدا شد. اوج تعلیمات نظری صوفیه به قرن ششم و به دست محی الدین ابن عربی مشهور به شیخ اکبر متوفای سال 560 صورت پذیرفت.
▫️از قرن دهم به بعد، همه یا اغلب صوفیه، دیگر آن اندک برجستگى علمى و فرهنگى پیشینیان خود را نیز نداشتند. شاید بتوان گفت که تصوف از این به بعد، صرفاً غرق در آداب و ظواهر و بدعت هاى بیشتری شده بود
(خدمات متقابل اسلام و ایران، استاد مرتضی مطهری، ص 664 – 665).
💰 بر اثر انشعابات متعدد تصوف، فرقه های مختلفی بوجود آمد که هر دسته و فرقه در صدد حفظ موقعیت خود در برابر فرقه های دیگر و علمای مکتب اهل بیت (ع) برمی آمد. بر این اساس هر کدام سعی نمود برای جبران مافات و جلوگیری از نابودی، به ظاهر سلسله مشایخ خود را به نحوی به ائمه اهلبیت (ع) و یا به یکی از اصحاب پیامبر(ص) و یا معصومین ربط دهند!
📌 چنانکه اشاره شد، حقیقت آن است که تصوف از ابتدا جریانی بدلی به موازات حرکت مکتب اهل بیت(ع) بوده است
(ر ک: شناخت قرآن، سید علی کمالی دزفولی، بخش مکتب تفسیری متصوفه) که معصومین(ع) بارها به صراحت خطر آنها را گوشزد کرده و طریقه آنها را مخالف راه و روش حقه خود دانسته اند؛ پس بدیهی است که متصوفه در برهه هایی از تاریخ (درست مانند این زمان)، شرط ادامه حیات خود را در این تشخیص دیدند.
📚 مطالعات و تحقیقات در احوال و تراجم و مشایخ صوفیه روشن می نماید که تا قبل از روی کار آمدن دولت صفویه، هیچ قطب صوفی را نمی توان پیدا کرد که شیعه و پیرو اهل بیت بوده باشد
(عرفان و تصوف، داود الهامی، ص 316).
قسمت اول..
لینک کوتاه :
https://www.porseman.com/!6833