🌸الگو برداری از شهداء
روايتى از شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى شهیدی که دواعش دست و پا و سرش را از هم جدا کردند در روز تاسوعای حسینی۹۴
🔴«مراقبه و محاسبه نفس»
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔻سيد اهل
#مراقبه و
#محاسبه بود. از
#اعمال خود مراقبت مىكرد و از خودش
#حساب مىكشيد. اما اين مسائل در
#ظاهر زندگى او هيچ نمودى نداشت. يعنى در مقابل ديگران و در كنار دوستان، بسيار
#عادى و
#ساده ظاهر مىشد. مىگفت، شوخى مىكرد، مىخنديد. بىرياى
#بىريا بود. بايد با سيد رفت و آمد مىكرديد تا متوجه
#اخلاص در
#اعمال و محاسبه و مراقبه او مىشديد.
🔸این
#معنويت از پاى
#درس #بزرگان و سخنرانهاى هيئت و ارتباط قوى با
#شهدا بدست آمده بود. او مرتب به
#مسجد مىرفت و از
#كلام بزرگان استفاده مىنمود.
🔹يكبار همراه سيد و چند نفر از دوستان، رفتيم سراغ يكى از
#عرفاى شهر. مغازه محقرى داشت. داخل مغازه مشغول كارش بود. سلام داديم و در مقابلش ايستاديم. با حرص و ولع، مشتاقانه دو زانو نشستيم پاى
#مكتب اين پير فرزانه. ايشان تكتك بچهها را
#توصيه مىكرد. نوبت به من كه رسيد جمله بسيار زيبايى گفت. همهمان
#منقلب شديم. رو كرد به ما و گفت: «جوانان عزيز
#نگاه نكنيد،
#گناه نكنيد!!» جملهاى كه فرمود مثل پتكى بر سر ما فرود آمد. من خيلى
#متأثر شدم. بعد از نصيحتهاى آن
#عارف همگى از محضرش خداحافظى كرديم و برگشتيم. براى سيد يك
#اشاره كافى بود كه راهش را پيدا كند و همينطور هم شد.
🔺يك روز ديدم سيد دستش كمى
#سوخته و
#متورم شده! گفتم سيد دستت چى شده؟! گفت چيز مهمى نيست. مطمئن بودم كه حتماً اتفاق خاصى براى سيد افتاده، اما هر چهقدر
#اصرار كردم چيزى نگفت. شصتم خبر داد چى شده!! بعدها از دوستان شنيدم كه
#سيد براى
#تنبيه خودش اين كار را كرده. برخى مسائل چيزى بود بين خودش و خداى خودش كه ما متوجه نشديم. همين مراقبتها بود كه سيد را
#آسمانى كرد.
📚 برشى از كتاب مهمان شام، زندگىنامه و خاطرات شهيد مدافع حرم مهندس سيد ميلاد مصطفوى
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi