📝مصادره سردار
🔻در باب شخصیتهای ملی اغلب این خطر وجود دارد که توسط حامیانشان خواسته یا ناخواسته مصادره شوند. اما مصادره توسط منتقدین عملکرد و مواضع آن شخصیت، نوعی فرصت طلبی سیاسیست که هر کسی در دنیا از عهده آن برنمیآید، اما در ایران، اصلاحطلبان مهارت کافی در انجام آن دارند. اصلاحطلبان میتوانند سالهای متمادی منتقد سیاستهای یک نفر باشند و حتی اقدام به تخریب شخصیت او کنند، اما وقتی مردم را حامی او دیدند یا حمایت از آن شخصیت را راهی برای تامین منافع و مطامع سیاسی و جناحی خود دانستند، جهت مواضع خویش را بی سر و صدا! بچرخانند و همراه موج مردمی شوند یا از مردم بخواهند به اویی رأی دهند که تا دیروز مخاطب دشمنی اصلاحطلبان بود. مثال بارز چنین رویدادی نگاه اصلاحطلبان به آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. روزی آنچنان تخریبش میکردند که حتی او را قاتل میخواندند و مجبورش کردند از نمایندگی مجلس ششم انصراف دهد و روزی دیگر تقدیسش کردند و به همانی رأی دادند که او گفت.
🔻و اما بعد، قاسم سلیمانی از پی سالها مجاهدت خالصانه در مسیر اسلام و برای امنیت همه مستضعفین جهان در برابر استکبار و نیز قدرتافزایی ایران در منطقه و تبدیل ایران به بازیگری تاثیرگذار در سیاست بینالملل، بحق توسط مردم ایران به عنوان یک «قهرمان» مورد تقدیس و تقدیر قرار گرفت. عیان است و همه میدانند که شخصیت سیاسی او فراتر از «اصولگرایی» و «اصلاحطلبی» بود. آنچنان که رهبر معظم انقلاب در مورد او میفرمایند: «[شهیدسلیمانی] اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن به شدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند»
🔻و مشکل همین جاست که برخی تلاش میکنند انقلابیگری قاسم سلیمانی را کمرنگ کنند یا او به سود شخصیتهای مطرح اصلاحطلب و مشخصاً برای یک فرد یعنی محمد خاتمی مصادره کنند. حال آنکه شأن سردار اجل است حتی از مصادره به سود یک جناح، چه رسد هزینه کردن او برای سفیدسازی و تبرئه یک فرد؛ به ویژه اکنون که زبانِ زمینی سردار دیگر اجازه سخن ندارد و او در آسمانهاست.
🔻جواد امام، فعال سیاسی اصلاحطلب برای حمایت از مرادش، محمد خاتمی میگوید که: «من هیچگاه واکنشی منفی از قاسم سلیمانی نسبت به آقای خاتمی نشنیدم و همواره دوستانی که با ایشان ارتباط مستقیم داشتند، خاطرنشان میکردند که سردار سلیمانی همیشه به نیکی از سیدمحمد خاتمی یاد میکرد و از اتفاقاتی که افتاده و برخوردهای ناصوابی که با آقای خاتمی شده، خشنود نیست و حتی ابراز گله مندی و تاسف میکند. بنابر شواهدی که سراغ دارم آقای سلیمانی در هیچ جایی، مطلبی یا رفتاری که دال بر نفی شخصیت و سرمایهای نظیر آقای خاتمی باشد به کار نبرده است.»
🔻سال ۷۸ و پس از ضعف عملکرد دولت اصلاحات، تنی چند از فرماندهان عالی رتبه سپاه به محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت نامه نوشتند و از بی اعتنایی دولت به «حرمتشكني و توهين به مباني اين نظام و حرمت ولیفقیه» در غائله کوی دانشگاه گلایه و برادرانه تاکید کردند که «کاسهی صبرمان به پايان رسيده و تحمل بيش از آن را در صورت عدم رسيدگي، بر خود جايز نميدانيم.» جواد امام فراموش کرده که آن نامه که اصلاحطلبان آن را «کودتای سپاه علیه دولت اصلاحات» نامیدند، به امضای قاسم سلیمانی، فرمانده نیرو قدس سپاه هم مزین بود. نه اینکه بگوییم او جناح خاصی داشت که از اساس، آن نامه سال ۷۸ فراتر از دسته بندیهای سیاسی و به حمایت از انقلاب و نظام و ولیفقیه بود و لاغیر؛ اکنون هم تنها جناح حاج قاسم، جناح انقلاب اسلامی و ولایتفقیه است. اصلاحطلبان میگویند نباید او را مصادره کرد، اما گویی منظورشان این است که از قاسم سلیمانی نگویید تا ما راحتتر بتوانیم مصادرهاش کنیم!
🔻اسحاق جهانگیری هم تلاش کرده که سردار سلیمانی را حامی خاتمی جا بزند و از تلاش سردار برای حل ماجرای خاتمی گفته است. تلاش برای حل اختلافات داخلی البته قابل تحسین است، اما از آن، حمایت از خاتمی درنمیآید. از سویی دو نکته هم حایز اهمیت است؛ اولاً اصلاحطلبان با سیاستهای منطقهای ایران و خصوصاً سیاست ایران در جنگ سوریه که قاسم سلیمانی مجری آن بود، مخالف بودند؛ ثانیاً چگونه که تا وقتی سردار سلیمانی در میان ما بود و امکان رد و تایید این ادعاها را داشت، اصلاحطلبان حرفی نمیزدند و از نسبت میان سردار و خاتمی نمیگفتند؟ سردار که به جهانی دیگر رفت، یادشان افتاد که مواضع جدید بگیرند، چون میدانند او در عالم ماده نیست و نمیتواند از مسیر مادی، این ادعاها را رد کند؟ مصادره یک قهرمان به نفع خود ظلم است، نسبت دادن بی دلیل و سند مواضع به او پس از سفر اخرویاش، ظلمی دیگر.
روزنامه جوان
۱۵ دی ۹۹
#کبری_آسوپار
🇮🇷حزب الله سایبری
@hizbollahsyberi