وقتی وارد شدند، با اینکه چندین سال پیش منزلشان رفته بودیم، از چهره نشناختمشان. اما بین خانم هایی که همزمان با ایشان رسیدند، از نور چهره و عکسی که دستشان بود، شناختمشان.
میان آن جمع می درخشیدند.😭
حس می کردم پسر شهیدشان هم همراهشان آمده.😭
وقتی دیدمشان مظلومیت و معصومیتشان بغض عجیبی در گلویم انداخت.😭
ناخوداگاه رفتم جلو و در آغوششان گرفتم...
بعد از مراسم به ایشان گفتم :
حاج خانم حسم اینه که با پسرتون اومدین.
خندیدند و گفتند :
آره همیشه هر جا می رم باهامه...
تو خواب به مادر گفته بودن هر کی میاد خانه مان و هر جا می روی منم می آیم😭😭😭😭
سالگرد شهادتشان نزدیک است.
چند روز دیگر...
۲۹ آذر ماه.
شادی روح آسمانیشان صلوات
#شهید_حمیدرضا_اسداللهی
#شهید_مدافع_حرم
#روز_گرامیداشت_مادران_و_همسران_شهدا
#دلنوشته