بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد @hosenih وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر چشم پر آب حیدر کرار خونی شد از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل روی سپید غنچه اش انگار خونی شد بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد @hosenih در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih