#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
رگ حیات منی و مقابل چشمم
تورا چهل نفری در حیاط خانه زدند
برای صورت تو باد هم ضرر دارد
چگونه بر گل روی تو تازیانه زدند
همه زدند ولیکن مغیره و قنفذ
به بازوان تو شلاق وحشیانه زدند
و خون مانده روی درب خانه یعنی که
پیام تسلیتی را به درب خانه زدند
دلم گرفت، شنیدم پس از عیادت تو
زمان مرگ تو را پیش هم گمانه زدند
در این سه ماهه به جای تو موی زینب را
حسن به گریه، حسینت به آه شانه زدند..
✍سروده گروه #یا_مظلوم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
بی هوا صاعقهای صورت ماهش را زد
دست ابلیس ترک بر همهی دنیا زد
ساحل نازک رویش ردِ پایی برداشت
موج خون آمد و بر عاطفهی دریا زد
درد این است که نامرد به خود میبالید
بعد از آن روز که بر چادر زهرا پا زد
بی وجودی که قلم شرم کند از اسمش
زهر خود را به دل سوختهی زهرا زد
سند سوختنِ محسن زهرا را شیطان
پشت در با لگدی بر درِ بیت امضا زد
✍ #حسن_کردی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
سخت است پیش چشم تو مادر بیفتد
مادر بیفتد، سورهی کوثر بیفتد
لنگ است کار خانه وقتی که نود روز
خانومِ خانه گوشهی بستر بیفتد
از هُرم آتش هم اگر پلکی بسوزد
سخت است اشک از چشمهای تر بیفتد
شیر خدا باشی و بند غم به دستت
شرمنده خواهی شد اگر همسر بیفتد
اصلا تصوّر کن خودت را جایِ مولا
پیشّ نگاهت یاسِ پیغمبر بیفتد
یا نه تصوّر کن خودت را جایِ بی بی
روی زمین افتاده باشی، ... دَر بیفتد
پائین گرفته صورتش را که مبادا
چشمش به چشمانِ تَرِ حیدر بیفتد
::
دختر به مادر میرود، پس این طبیعی است
یک روز هم در کوچهای دختر بیفتد
✍ #وحید_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
آیینه... آیینه... آیینه... شکسته
آن حُرمت، آن حُرمت دیرینه شکسته
آن در که دخیلاند بر آن خیل ملائک
هم سوخته هم با لگد کینه شکسته
یک سینه و دست است که بوسیده پیمبر
افسوس، همان دست، همان سینه شکسته
دستی که همه رزق جهان است به دستش
وز چرخش دستاس زده پینه، شکسته
وای از دل مولا، دل مولا، دل مولا
هرچند در آن هست طمأنینه، شکسته
در چاه نهان میکند آهِ جگرش را
آری، چه کند ماه؟ که آیینه شکسته
مأمور به صبر است اسدالله، وگرنه
جز کفر نمیماند از این دینِ شکسته
* *
از نسل علی منتقمی هست و میآید
سوگند به بغضی که هر آدینه شکسته
✍ #علی_سلیمیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
...اما غمی دارم که آن را نیست پایانی
داغی که میسوزاندم شاید نمیدانی
زیر غلاف و تازیانه خورد شد بازو
زهرا به مسجد رفت اما دست بر پهلو
زهرا به مسجد رفت، اما گرم فریاد است
سلمان ! بگو مسجد چرا در لرزه افتاده است
فریادهای فاطمه دیوار را لرزاند
سلمان بگو دیدی که مسجد را صدا لرزاند؟!
زهرا اگر نفرین کند دنیا نمیماند
مسجد فرو میریزد و بر پا نمیماند
تنها نمیماند علی وقتی که زهرا هست
- پهلوی او هم بشکند - زخمی است، اما هست
سرباز مولا میشود وقتی علی تنهاست
زهراست حیدر، ای جماعت ! مرتضی زهراست
وقتی که مسجد در دل لات و هُبل شد گم
بتخانه با مسجد چه فرقی میکند مردم!
منبر بدون مرتضی چوب است و جز این نیست
بی مرتضی هرجا که باشی حرفی از دین نیست
مردم ! فدک ارثیهی قانونی زهراست
آیا غلاف و تازیانه اجر ذی القرباست؟!
زهرای مجروحِ علی آن روز غوغا کرد
دست علی را فاطمه با خطبهاش وا کرد
حیدر به زهرا گفت: ما بی هم چه میکردیم؟!
زهرا بیا با هم به سمت خانه برگردیم
میدانم از بس درد داری ناتوانی تو
اما عزیزم با علی باید بمانی تو
با من بیا این روزها غوغاست در خانه
زهرا به زینب فکر کن تنهاست در خانه
همپای حیدر ! دست در دست علی بگذار
حالا که اذیت میشوی کم کم قدم بردار
هم صحبت تنهائیام ! تا خانه راهی نیست
باید بمانی، بی تو حیدر را پناهی نیست
من بی تو بغضم، گریهام، فریادِ خاموشم
باید بمانی بار غم برداری از دوشم
زهرا چرا هی دست را بر گونه میگیری
زهرا بگو از مرتضایت رو نمیگیری
الجار ثم الدار میخواندی تو قبل از این
حالا چرا عجّل وفاتی میکنی تلقین
هر شب دعایت میکنم، با من بمانی کاش
زهرا بمان، شبها تو سقای حسینم باش
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
در آن فشار که میخِ در از نفس افتاد
چه دید پشت در خانه، فضه پس افتاد؟!
چنان زدند که تا استخوان سینه شکست
به گریه بر غم او، حیّ دادرس افتاد
سه ماه، فاطمه شد آب و گوشهی بستر
چنان کبوتر زخمیِ در قفس افتاد
دل حسن شده خون از نگاه بر مادر
ز بس که خواست به پا خیزد و ز بس افتاد
برای پستیِ دنیا همین اشاره بس است
به روی چادر او رد خار و خس افتاد
همینکه خواست زند شانه موی زینب را
ز درد بازوی خود، بر نفس نفس افتاد
به زحمت آبِ کمی را به چشم تر نوشید
به فکر تشنهلبِ کربلا سپس افتاد
::
همینکه نیزه به پهلوی آن غریب زدند
به یاد مادر خود از روی فرس افتاد
همان لباس قدیمی که عطر فاطمه داشت
به دست حرمله و خولی و أنَس افتاد
امان ز تابش ماه و امان از آن ساعت
که ساربانِ طمعکار بر هوس افتاد...
✍ #محمدجواد_شیرازی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
سایهی سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد
تا که با نعرهی یک سنگ دل آینه ریخت
شیشهای خرد شد و از سر دیوار افتاد
پای آتش به در خانهی گلها وا شد
غنچهای سوخت، به پهلوی گلی خار افتاد
کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم
دست مادر وسط معرکه از کار افتاد
تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین
مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد
شهر با نالهی "یا فضه خذینی" فهمید
نفس شیر خدا از نفس انگار افتاد
خاک بر چشم تو دنیا که تماشا کردی
کار پهلوی خداوند به مسمار افتاد
عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید
قرعهی چوب به تابوت تن یار افتاد
میخ، شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد
میخ تیری شد و بر چشم علمدار افتاد...
✍ #عطیه_سادات_حجتی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
کسی که ناد علی بوده است هر نَفَسَش
جهان خلاصه شده با شکوه، در نفسش
از اینکه او نفس مرتضی است دانستم
ز کوچههای نجف میکند گذر نفسش
به یک دمش شده زنده دو صد مسیحا دم
از عمر آدم و نوح ارجمندتر، نفسش
دم اذان بنشیند خدا مقابل او
که عرش را بکند باز مفتخر، نفسش
فلک به نفحهی تسبیح فاطمه زنده است
دلیل خلق مَلَک تا بنی بشر، نفسش
رواست شیعه اگر جان دهد در این روضه
که بند آمده از درد، پشت در، نفسش
کسی به بند کشیده است دست مولا را
که بند آمده بانوی خون جگر نفسش
به روی پیرهنش لاله میدمد هر دم
از عمق حادثهای میدهد خبر، نفسش
بگو به میخِ درِ خانه شرح قصه دهد
چرا بریده بریده است و مختصر نفسش
::
حسین هم، نفس فاطمه است در گودال
که زیر چکمهی شمر است در خطر، نفسش
✍ #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محاوره
دم میدم موقع سینه زنیه
روضهی فاطمه ناگفتنیه
بچهها بلند بلند گریه کنید
به خدا مادرمون رفتنیه
مرد میدونیم ولی گریه کنیم
همه بیمعطلی گریه کنیم
بیشتر از فاطمه این روزا باید
به حال و روز علی گریه کنیم
مردم مدینه اکثراً بدن
دست رد به سینهی علی زدن
بسکه بُردنِ علی دیدنی بود
خیلیا برا تماشا اومدن
من خودم فدای اشک چشماتون
خدا پشت و پناه مادراتون
بچه سیدا! منو حلال کنین
روضه ناموسی میخونم براتون
اومدن به هر دلیلی بزنن
گل یاسو رنگ نیلی بزنن
فکرشو بکن چهل تا بیحیا
توو کوچه زنت رو سیلی بزنن
تو برو بیا میزد فاطمه رو
خیلی بیهوا میزد فاطمه رو
علی حق داره بمیره به خدا
یه غلام سیاه میزد فاطمه رو
خیلی بی عاطفه هستن به خدا
راهشو توو کوچه بستن به خدا
توی لفافه میگم غیرتیا
بار شیشهشو شکستن به خدا
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
سرنوشت آن گل پرپر نمیدانم چه شد
شرح این خونگریه را آخر نمیدانم چه شد
احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارشهای پیغمبر نمیدانم چه شد
روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمیدانم چه شد
چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
«در» که کلاً سوخت، میخ در نمیدانم چه شد
بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمیدانم چه شد
شد فدک سیراب از سرچشمهی پهلوی او
لالههای رسته بر بستر نمیدانم چه شد
دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمیدانم چه شد
هیچ کس قبر شریفش را نمیداند کجاست
آخرِ این قصه را دیگر نمیدانم چه شد
✍ #عباس_احمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
آتش زبانه میکشید و آه میسوخت
پشتِ درِ آتش گرفته، ماه میسوخت
از جنتالاعلی نوای نوحه برخاست
در شعلهها باغ رسولالله میسوخت
با دستهای بسته میبردند حق را
منزل به منزل تا سقیفه راه میسوخت
دستی به دامان علی، دستی به پهلو
گاه از شرر بیتاب میشد، گاه میسوخت
آهنگ نفرین کرد بانو، عرش لرزید
نفرین اگر میکرد مهر و ماه میسوخت
فِیمَ الْعَزَا مِنْ بَعْدِکِ، بِنْتَ مُحَمَّدٍ؟*
اندوه در این جملهٔ کوتاه میسوخت...
::
آتش فروکش کرد و خاکستر به جا ماند
خورشید را دیدیم سر در چاه میسوخت.
✍ #زهرا_رسولی
*بحار الأنوار،علامه مجلسی، ج43، ص 186-187
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_غربت؛ #شب_جمعه
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته میرفتند از خانه شبانه
همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
سر میزدند انصار را کوچه به کوچه
در میزدند انصار را خانه به خانه
مظلومشان دیدند، در را وا نکردند
وای از زمانه، وای از دست زمانه
چل شب تمام شهر را گشتند با هم
اما بدون یار برگشتند خانه
* *
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه میکشید آتش زبانه
در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه
دستی ورم کردهست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
* *
دامانِ در میسوخت، اما داشت میسوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آنهم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e