#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
نمرودیان سرکش و اصحاب بولهب
دامن زدند آتش خشم و نفاق را
در سوخت ناگهان و جهان گریهاش گرفت
تا خواست بازگو کند این اتفاق را
در سوخت، خانه سوخت، زمین سوخت، عرش سوخت
غمنالههای سورهی کوثر شنیده شد
وقتی که خون یاس زمین را دچار کرد
پیراهن تمامی گلها دریده شد
ای ریسمان کفر که در فکر بیعتی
حبل المتین علیست؛ کجا میکشانیاش؟
او راز خلقت است؛ فراموش کردهای؟
ای بی خبر ز منزلت آسمانیاش
بعد از تو چاه شاهد بغضی عظیم بود
بعد از تو ماه در دل شب کوچهگرد شد
مردی که بود هر نفسش شادی آفرین
بعد از تو نخل از پس نخل آه و درد شد
مادر چه قدر نام قشنگی برای توست
بانو! چه قدر لایق این اسم اعظمی
حتی به بوریای تنش فکر کردهای
اصلاً تو نوحهخوان عزای محرمی
بی شک فدک مقابل چشم تو کوچک است
وقتی خدا زدهست فلک را به نام تو
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدهی عالم دوام تو
✍ #سمانه_خلف_زاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مدینه مرکز پیکار نابرابر بود
علی نشانه، ولی جنگ با پیمبر بود
به حفظ جان علی، فاطمه سپر گردید
قد خمیدهی او ذوالفقارِ حیدر بود
نگاه زینب کبری به غربت مادر
نگاه فاطمه بر اشکِ چشمِ دختر بود
رُخی که رنگ جسارت گرفت قرآن بود
تنی که روی زمین اوفتاد، کوثر بود
چهار کودک معصوم با تنی لرزان
دعایشان به پدر، چشمشان به مادر بود
چهل نفر به سر بضعۀ پیمبر ریخت
شرورتر ز همه «قنفذِ» ستمگر بود
برای همسر مولا نه خانه، نه کوچه
«مدینه» و «اُحد» و قبر «حمزه» سنگر بود
خدا گواست که یک ضربه بر تنش نزدند
به قصد کشتن او، ضربهها مکرّر بود
به فتح خیبر و بازوی شیر حق سوگند
که قتل دخت نبی، انتقام خیبر بود
برای فاطمه میسوخت از ازل «میثم»
که بیت بیت کتابش شرار آذر بود
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
قیامت است تماشای صبح دولت او
که محشریست مقامات بی نهایت او
فقط نه روز قیامت، یکایک ایام
به یُمن لیلهی قدرند زیر منت او
کسی که ماه و ستارهست گردنآویزش
شدهست نُقل دهانِ فَلَک، کرامت او
شبیه زهره کنیزش درخششی دارد
زُحل که بسته کمر گوئیا به خدمت او!
غبار درگه او فضه میشود قطعاً
عیار سنجش پیغمبران، محبت او
قیام فاطمه گرچه خمیده بود ولی،
قیامت است رکوع یکی دو رکعت او
توسلات خلائق به ذیل چادر او
امام، معتکف خیمهی امامت او
جنان ز غنچهی لبخند او شده پیدا
نهان رضای خداوند در رضایت او
خیال خاک به درک ضریح او نرسید
کشیده سرمه به چشمان عرش، تربت او
دمی که بی کفن اهل قبور برخیزند
حریر و سُندُس و اِستبرَق است خلعت او
به روی ناقهای از نور در مسیر صراط
روانه سوی جنان، محمل جلالت او
عنان ناقهی او را گرفته جبرائیل
حریر بال ملک پردهدار حرمت او
چه آبشار رفیعیست چادر زهرا
که جاری است از آن، رشتهی شفاعت او
پیمبران همگی سر به زیر اندازند
که چشم را نزند آفتاب طلعت او
در آن میانه فدک ایستاده با دلِ خون
خزان زدهست هنوز از غم مصیبت او
* *
کسی که مادر آب است حرمتی دارد
لهیب آتش دوزخ کجا و ساحت او ؟!
من از حوادث روز جزا ندارم بیم
قیامت است فقط لحظهی شهادت او
گمان کنم که اگر میخ هم شود محشور
سرش بلند نمیگردد از خجالت او
به جست و جوی حسین است در صف محشر
که مرهمی بنهد بر روی جراحت او
اگر چه محسن او هم شهید شد اما،
گلوی زخمی طفلی شده شکایت او
✍ #محسن_حنیفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
🔹آسیاب دستی🔹
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «والجبال اوتادا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماس دیدنی دارم
از گذشت زمان و «دحو الارض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربۀ تیشه بود گوش خراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگ تراش
پتک سنگین و تیشۀ پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشۀ خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شوم بلاگردان
هر زمان گرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
خانۀ آسمانی خورشید
خانۀ روشن ستاره و ماه
خانۀ وحی، خانۀ قرآن
خانۀ «انّما یُریدُ الله»
از همین خانه تا ابد جاریست
چشمۀ فیض، چشمۀ احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورۀ «هل أتی علی الانسان»
آسیابم ولی یقین دارم
که پناهندهام به سایۀ نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اشک زهرا و ذکر آیۀ نور
یاس یاسین که با دعای پدر
آیۀ نور بود تنپوشش
داشت دستی به دستۀ دستاس
دست دیگر گلی در آغوشش
در محیطی که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شدهست
شرمسارم از اینکه میبینم
دست زهرا جریحهدار شدهست
رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
صبح از کوچۀ بنیهاشم
شد بلند آتش و هیاهویی
تا بدانم چه اتّفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بوده درست
دل به دریا زدم به خود گفتم:
«چشمها را دوباره باید شست»
دیدم آن روز صبح منظرهای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل وقتی
شعلهها را به چشم خود دیدم
در همان آستانهای کز عرش
قدسیان را به آن نظرها بود
اشک چشم ستارگان میریخت
بین دیوار و در خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاس کبود
با همان دست عافیتپرور
که پرستاری پدر میکرد
از امام زمان خود یاری
در هیاهوی پشت در میکرد
هیزم آوردن، آتش افروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش
دست خورشید را که میبستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتّفاق افتاد
سنگم امّا ز غصّه آبم کرد
✍ #محمدجواد_غفورزاده
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
اجر و پاداش رسالت، شعلهی آذر نبود
این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود
چهرهی انسیة الحورا و ضرب دست دیو
فاطمه آخر مگر محبوبهی داور نبود؟
فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت: آه!
حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود
از فشار در همه اعضای او درهم شکست
فضه را میخواند و بالای سرش مادر نبود
دست او بشکست اما دست مولا را گشود
غیر او کس را توانِ یاریِ حیدر نبود
فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد
هیچکس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود
در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند
سنگدلتر هیچکس از قنفذ کافر نبود
قاتل بیدادگر با پا صدف را میشکست
در میان آن صدف، آخر مگر گوهر نبود
بر تسلای دل صاحبعزا گُل میبرند
گوییا اینجا ز هیزم دسته گل بهتر نبود!
«میثم!» این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی
تازیانه احترام سوره ی کوثر نبود
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا
پناهِ بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا
چراغ عرش، فانوس حیاط خانهات بوده
تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا
کمالِ ظرف تو، بیش از حدِ اُمِّ اَبیهاییست
به این ترتیب باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛ زهرا
عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو
به زیر سایهی تو جمع شد اهل کسا زهرا
نخِ چادر نماز وصلهدارت آبروی ماست
گرفته بیرق ما رنگ از این تارها..، زهرا
اگر درد است درد عشق تو..، دردت به جان من
ز عُشاقت نمیآید به جز قالو بَلیٰ، زهرا
جواز اتصال ما به تو دستِ حسنجان است
همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا
علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد
صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم: یا زهرا
خطای طفل سهلانگار را مادر نمیبیند
همیشه چشمپوشی میکنی از خبط ما زهرا
غلاف قنفذ نامرد هم، عهد تو را نشکست
چه محکم دستِ بیعت دادهای با مرتضی، زهرا
* *
چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد
که چندین استخوان در سینهات شد جابهجا زهرا
چه دید آنجا زمان بردنش حیدر..، که زد فریاد:
بیا فضه..، بیا فضه..، بیا فضه..، بیاااا..، زهرا...
✍ #بردیا_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
مغتنم ديدند صبر رو به پايان مرا
آتش آوردند نمرودان گلستان مرا
آرزوهاي مرا در پشت دَر آتش زدند
كاش ميبستند جاي دست، چشمان مرا
دست من بسته ولي دست مغيره باز بود
زد تو را تا که بگيرد زودتر جان مرا
حرف ناموسش كه شد ايوب صبرش سر رسيد
باتو سنجيدند بين كوچه ايمان مرا
در نهانِ چشم من اشك است مهمان سالها
ظلم بيرون ميكشد از خانه مهمان مرا
✍ #محسن_عرب_خالقی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
دوید فتنه و از کوچهها به خانه رسید
و شعله شعله به انبوهی از زبانه رسید
میان همهمه از بغض مرد رد شد و بعد
به گریههای هراسان کودکانه رسید
درست پیش نگاه بدون درد زمین
زمان تلخترین حسرت زمانه رسید
به بالهای کبوتر، دروغ چنگ انداخت
شرارههای حسادت به آشیانه رسید
صدای ناله که پیچید، باغبان فهمید
که چشم زخم خزان بر تن جوانه رسید
وزید کینه و طوفان کفر زوزه کشید
وزید کینه و رگبار تازیانه رسید
✍ #حسن_شیرزاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
من در میان جمع و دلم سمت سامراست
آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است
دیریست رفته است و دگر و برنگشته است
دیریست آسمان دلم بیکبوتر است
او پیش رو نشسته و من کورم از گناه
او میزند صدایم و ما گوشمان کر است
آوارهایم در هیئات و شنیدهایم
در روضه احتمال حضورش قویتر است
شاید صدای گریهی آقا بلند شد
چون روضههای مادر او گریهآور است
در فاطمیه پهلوی او تیر میکشد
او نیز زخمی غم دیوار و آن در است
آقا سری بزن به مدینه نگاه کن
کوچه بدون تو صحرای محشر است
آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟
یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است
انگار در گلوی شما بغض میشود
آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است
گرچه پر از گناه ولی در رکابتان
آخر شهید میشوم، این حرف آخر است
✍ #عباس_احمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند
در بهشت وحی بر خیر النّسا سیلی زدند
نامسلمانان که دم از دین و قرآن میزدند
بر رخ تطهیر و قدر و هل اتی سیلی زدند
گر «من آذاها فقد آذانی» اَت خورده به گوش
آن ستمکاران به روی مصطفی سیلی زدند
فاطمه آیینهی توحید و وجه کبریاست
بر رخ توحید و وجه کبریا سیلی زدند
صورت انسیّة الحورا کجا سیلی کجا؟
با که گویم دیوها حوریّه را سیلی زدند
اینکه رویش نیلگون گردیده ناموس خداست
فاش میگویم به ناموس خدا سیلی زدند
چارده قرن است میپرسند آل فاطمه
اهل عالم مادر ما را چرا سیلی زدند؟
روی زهرا شد کبود و سوخت رخسار حسن
بر گل روی امام مجتبی سیلی زدند
«میثم!» آن سیلی به روی فاطمه تنها نخورد
بر تمام انبیا و اولیا سیلی زدند
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امیرالمومنین_ع_غربت
برای خواندن اول یاد میگیرند الفبا را
الفبا یافتم در متن قرآن نام زهرا را
خدا از خَلق عالَم، بیت زهرا بود مقصودش
بنا کرد از اضافات همان گِل، کهکشانها را
ستون خانه را تا عرش بالا بُرد و نادانها
بنا کردند پای آن بنا، دیوار حاشا را
چه میفهمد کسی این «در» برای شخص پیغمبر
تداعی میکند دروازهی عرش معلا را
اگر توحیدشان را با حضور قلب میخواندند
نمیانداختند امروز پشت گوش «اَسری» را
اگر یکبار میخواندند کوثر را چه میدیدند
مقام حضرت زهرا سلاماللهعلیها را؟!
اگر روی لب گلدسته حرفی جز علی باشد
به مسجد میدهم ترجیح، معبد را، کلیسا را
چه میبینم خدا! وا شد به جایی پای بعضیها
که بیرخصت محمد هم به آن نگذاشته پا را...
دری را با لگد وا میکنند اکنون که میکائیل
از آن در میبَرَد هر روز و هر شب رزق دنیا را
دری را با لگد وا میکنند اکنون که عزرائیل
بر آن با نیت قربت کشیده بال و پرها را
اگر «در» بشکند شاید بفهمند اهل این کوچه
که در یک تُنگ جا دادهست پیغمبر دو دریا را
اگر بیرون بیاید از غلاف صبرِ حیدر، تیغ
حریفی نیست بین جمعیت این مرد تنها را
ولی مولا شدن تنها به تیغ و زورِ بازو نیست
خدا این بار میخواهد بسنجد صبر مولا را
نگردید ای جماعت! قبر زهرا را نمییابید!
علی تنها درون سینه جا میداد غمها را
✍ #محمدحسین_ملکیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
حجتالله است بر جمع امامان فاطمه
در مقاماتش فقط حیدر به زهرا میرسد
فاطمیه خاکریز جبهه ی پیروز ماست
غیرت ما پشت این سنگر به زهرا میرسد
بی حرم نه، این حرمها مرقد پنهان اوست
هر که آمد بین این معبر به زهرا میرسد
خادمانِ هر حرم خُدّام بیت فاطمهاند
هرچه خدمت میکند نوکر، به زهرا میرسد
راه دشوار است اما انتهایش روشن است
نامهی اعمال ما آخر به زهرا میرسد
کار اگر سخت است در هول قیامت، غُصه چیست
دست ما وقتی که در محشر به زهرا میرسد
قبل از آنی که بریزد اشک از پلکت به روت
گریهی این چشمهای تر به زهرا میرسد
تازه هنگام شروع گریههای مجتبی است...
روضهخوان وقتی که بر منبر به زهرا میرسد
نه عیادت میکنند و نه سلامی، جای شهر
شب به شب تا صبح یک دختر به زهرا میرسد
میکند یاد در و دیوار، میبیند هنوز
رد خونِ رفته تا بستر به زهرا میرسد
هیزم و آتش که آمد، فاطمه فریاد زد
که دفاع از خانهی حیدر به زهرا میرسد
در به روی مادر ما خورد، محسن حس نمود
زودتر از شعله، میخ در به زهرا میرسد
سهم مولا یک طناب و سهم زهرا یک غلاف
ضربهها هی پشت یکدیگر به زهرا میرسد
::
خواهری بالای تل و مادری در قتلگاه
در شلوغی ضجهی خواهر به زهرا میرسد
تشنهای بر دامن زهراست اما جای آب
شمر دارد وای با خنجر به زهرا میرسد
پیکرش هرچند بر تیغ حرامیها رسید
شام فردا در تنوری "سر" به زهرا میرسد
✍ #حسن_لطفی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e